امروز دوشنبه 05 آذر 1403 http://azmoon.cloob24.com
0

رسشنامه بحران هویت – احمدی

Identity crisis

بخش

کد

گزینه

بخش اول

0

آینده زندگی خود را روشن و امیدوار کننده می بینم.

1

برای استقلال خود در آینده فکر نکردم.

2

هیچ علاقه ای به فکر کردن در مورد آینده ندارم.

3

طرح و نقشه خود را تیره و تاریک می بینم.

بخش دوم

0

شغلی را برای آینده خود در نظر گرفتم.

1

در بزرگسالی شغل مورد علاقه خود را نمی یابم.

2

نمی توانم درباره شغل آینده خود تصمیم بگیرم.

3

علاقه ای به کار کردن ندارم.

بخش سوم

0

دوستان زیادی دارم.

1

با دوستان رفت و آمد نمی کنم.

2

از همنشینی با دوستان لذت نمی برم.

3

اصلا دوستی ندارم.

بخش چهارم

0

از جنسیت خود، کاملا راضی هستم.

 

1

به نظر من جنسیت افذاد باعث برتری آنهاست.

2

دوست دارم لباس جنس مخالف را بپوشم.

3

اگر تغییر جنسیت امکان پذیر بود، این کار را می کردم.

بخش پنجم

0

از شرکت کردن در مراسم مذهبی، لذت می برم.

 

1

هر روز عقاید مذهبی در من ضعیف می شود.

 

2

فردی مذهبی نیستم.

 

3

اصلا نمی دانم خدا چرا من را آفریده است.

بخش ششم

0

از دروغ گفتن، بدم می آید.

 

1

گاهی دروغ می گویم.

 

2

به بزرگترها درخانه احترام نمی گذارم.

 

3

از انجام کارهای خوب و شایسته فراری هستم.

بخش هفتم

0

دوست دارم با مردم داد و ستد داشته باشم.

1

از کارکردن با دیگران لذت نمی برم.

2

مشکلات خود را با دیگران در میان نمی گذارم.

3

اگر کاری از من بخواهند انجام نمی دهم.

بخش هشتم

0

زندگی برای من لذت بخش است.

1

احساس امنیت خاطر نمی کنم.

2

کار خود را با اعتماد به نفس انجام نمی دهم.

3

احساس بی مصرفی و پوچی می کنم.

بخش نهم

0

به کار خود علاقمندم و آن را با جدیت انجام می دهم.

1

کاری را که شروع کرده ام تمام نمی کنم.

2

در روحیه من تلاش و ابتکار وجود ندارد.

3

انجام دادن کارها برای من فوق العاده سخت است.

بخش دهم

0

از اوقات خود حداکثر استفاده را می کنم.

1

برای انجام دادن کارهایم برنامه ریزی نمی کنم.

2

حوصله ام سر می رود و سر در گم هستم.

3

وقت خود را تلف می کنم.

 

ساعتچی. محمود، کامکاری. کامبیز، عسکریان. مهناز. آزمونهای روان شناختی. نشر ویرایش. 1389

0

مقیاس خود پنداره کودکان پیرز - هریس

Piers-Harissis children's self-concept scale

 

بلی

خیر

گاهی اوقات

1.     همکلاسیهایم مرا مسخره می کنند.

 

 

 

2.     من آدم شادی هستم.

 

 

 

3.     دوست پیدا کردن برایم سخت است.

 

 

 

4.     من اغلب غمگین هستم.

 

 

 

5.     من زرنگ و باهوش هستم.

 

 

 

6.     من آدم کمرویی هستم.

 

 

 

7.     وقتی معلم مرا صدا می کند دستپاچه می شوم.

 

 

 

8.     من از قیافه ام راضی نیستم.

 

 

 

9.     وقتی بزرگ شدم شخص مهمی خواهم شد.

 

 

 

10.وقتی در مدرسه امتحان دارم نگران می شوم.

 

 

 

11.من مورد پسند دیگران نیستم.

 

 

 

12.من در مدرسه رفتار خوبی دارم.

 

 

 

13.وقتی اشتباهی پیش می آید اغلب تقصیر من است.

 

 

 

14.من برای خانواده ام زحمت درست می کنم.

 

 

 

15.من قوی هستم.

 

 

 

16.من عقاید و نظرات خوبی دارم.

 

 

 

17.من عضو مهمی در خانواده ام هستم.

 

 

 

18.من دوست دارم آن طور که می خواهم زندگی کنم.

 

 

 

19.من در ساختن کاردستی مهارت دارم.

 

 

 

20.من به آسانی از کار دست می کشم.

 

 

 

21.من تکالیف درسی ام را به خوبی انجام می دهم.

 

 

 

22.من معمولا کارهای بد زیادی را انجام می دهم.

 

 

 

23.من به خوبی می توانم نقاشی کنم.

 

 

 

24.من در نواختن موسیقی مهارت دارم.

 

 

 

25.من در منزل رفتارم بد است.

 

 

 

26.من در انجام دادن تکالیف درسی ام کند هستم.

 

 

 

27.من عضو مهمی در کلاس هستم.

 

 

 

28.من عصبی هستم.

 

 

 

29.من چشمهای زیبایی دارم.

 

 

 

30.من در جلوی کلاس به راحتی می توانم درس جواب دهم.

 

 

 

31.من در مدرسه خیالباف هستم.

 

 

 

32.من سربه سر برادر و خواهرم می گذارم.

 

 

 

33.دوستانم عقاید و نظرات مرا دوست دارند.

 

 

 

34.من اغلب دچار گرفتاری می شوم.

 

 

 

35.من در خانه به حرف دیگران گوش می کنم.

 

 

 

36.من خوشبخت هستم.

 

 

 

37.من خیلی نگران هستم.

 

 

 

38.والدینم انتظارات بیش از حد از من دارند.

 

 

 

39.من دوست دارم طوری که دلم می خواهد رفتار کنم.

 

 

 

40.احساس می کنم مرا در بازی راه نمی دهند.

 

 

 

41.من موهای قشنگی دارم.

 

 

 

42.من اغلب برای درس جواب دادن در مدرسه دستم را بالا می برم.

 

 

 

43.ای کاش با آنچه هستم تفاوت داشتم.

 

 

 

44.من شبها خوب می خوابم.

 

 

 

45.من از مدرسه بیزارم.

 

 

 

46.من دربازیها و ورزش به عنوان آخرین نفر انتخاب می شوم.

 

 

 

47.من زیاد مریض می شوم.

 

 

 

48.من اغلب با دیگران بد رفتاری می کنم.

 

 

 

49.همکلاسیهایم در مدرسه فکر می کنند من عقاید و نظرات خوبی دارم.

 

 

 

50.من غمگین هستم.

 

 

 

51.من دوستان زیادی دارم.

 

 

 

52.من شاد هستم.

 

 

 

53.من درباره خیلی چیزها بی اطلاع هستم.

 

 

 

54.من خوش تیپ هستم.

 

 

 

55.من نیرو و زور زیادی دارم.

 

 

 

56.من اغلب با دیگران دعوا می کنم.

 

 

 

57.من در میان پسرها محبوبیت دارم.

 

 

 

58.مردم سربه سر من می گذارند.

 

 

 

59.خانواده ام از من مایوس و ناامید هستند.

 

 

 

60.من چهره شاد و خندانی دارم.

 

 

 

61.وقتی سعی می کنم چیزی درست کنم خراب می شود.

 

 

 

62.در خانه اغلب سربه سر من می گذارند.

 

 

 

63.من دربازیها و ورزش سرگروه(کاپیتان) هستم.

 

 

 

64.من آدم دست و پا چلفتی (بی دست و پا) هستم.

 

 

 

65.من به جای بازی کردن در بازیها و ورزش، تماشا می کنم.

 

 

 

66.من آنچه را که یاد می گیرم فراموش می کنم.

 

 

 

67.من به آسانی با دیگران کنار می آیم.

 

 

 

68.من به آسانی کنترلم را از دست می دهم.

 

 

 

69.من دربین جنس مخالف خودم محبوبیت دارم.

 

 

 

70.من خواننده خوبی هستم.

 

 

 

71.من دوست دارم به تنهایی کار کنم نه گروهی.

 

 

 

72.من برادر یا خواهرم را دوست دارم.

 

 

 

73.من قیافه خوبی دارم.

 

 

 

74.من اغلب می ترسم.

 

 

 

75.من همیشه اشیاء و وسایلم را می اندازم یا می شکنم.

 

 

 

76.دیگران می توانند به من اعتماد و اطمینان کنند.

 

 

 

77.من با دیگران فرق دارم.

 

 

 

78.من به چیزهای بدی فکر می کنم.

 

 

 

79.من به آسانی گریه می کنم.

 

 

 

80.من آدم خوبی هستم.

 

 

 

 

برگرفته از: ساعتچی. محمود، کامکاری. کامبیز، عسکریان. مهناز. آزمونهای روان شناختی. نشر ویرایش. 1389

0

پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت- نوجوانان و جوانان

Coopersmith Self-esteem Inventory (SEI)

 58 ماده

عبارت های زیر را به دقت مطالعه نموده نظر خود را درباره هریک از عبارت ها بر اساس این که به شما شبیه است(بلی) یا به شما شبیه نیست (خیر)، پاسخ دهید.

1.     معمولا تشویش ندارم.

2.     برایم بسیار مشکل است در کلاس حرف نزنم.

3.     اگر می توانستم خیلی چیزها را در خودم تغییر می دادم.

4.     می توانم بدون مشکل زیاد تصمیم بگیرم.

5.     دیگران از مصاحبت با من بسیار لذت می برند.

6.     در منزل به آسانی رنجیده خاطر می شوم.

7.     مدت ها طول می کشد تا به چیزی تازه عادت کنم.

8.     افراد همسن من، برایم ارزش زیادی قائلند.

9.     معمولا پدر و مادرم به احساساتم توجه می کنند.

10.به اسانی تسلیم دیگران می شوم.

11.پدر و مادرم بیش از حد از من انتظار دارند.

12.برایم خیلی مشکل است خودم را آن طور که هستم نشان دهم.

13.در زندگیم همه چیز درهم و شلوغ است.

14.معمولا دیگران را تحت تاثیر قرار می دهم.

15.درباره خودم نظر بدی دارم.

16.غالبا دلم می خواهد خانه را ترک کنم.

17.غالبا در کلاس احساس ناراحتی می کنم.

18.فکر می کنم از لحاظ جسمانی ناخوشایند تر از اغلب افراد هستم.

19.وقتی چیزی برای گفتن دارم آن را می گویم.

20.پدر و مادرم مرا درک می کنند.

21.دیگران اکثرا بیشتر از من، مورد علاقه هستند.

22.غالبا احساس می کنم که پدر و مادرم مرا به ستوه می آورند.

23.در کلاس غالبا مایوس می شوم.

24.غالبا فکر می کنم که دلم می خواهد فرد دیگری باشم.

25.دیگران غالبا به من اعتماد نمی کنند.

26.هرگر مضطرب نیستم.

27.به اندازه کافی به خودم اطمینان دارم.

28.دیگران به آسانی از من خوششان می آید.

29.من و والدینم اوقات خوبی را باهم می گذرانیم.

30.وقت زیادی را به خیالبافی می گذرانم.

31.دلم می خواست کم سن تر بودم.

32.همیشه آنچه را باید انجام داد، انجام می دهم.

33.از نتایج تحصیلی ام احساس غرور می کنم.

34.همیشه منتظر می شوم تا کسی به من بگوید چه کار باید بکنم.

35.اغلب از آنچه می کنم متاسف می شوم.

36.هرگز احساس خوشبختی نکرده ام.

37.همیشه کارم را به بهترین وجهی که می توانم انجام می دهم.

38.معمولا می توانم به تنهایی گلیمم را از آب بیرون بکشم.

39.از زندگیم تقریبا راضی هستم.

40.ترجیح می دهم دوستان کم سن تر از خودم داشته باشم.

41.به همه کسانی که می شناسم علاقه مند هستم.

42.دوست دارم در کلاس از من بپرسند.

43.خودم را خوب درک می کنم.

44.در منزل هیچکس به من توجه زیادی نشان نمی دهد.

45.هرگز مورد سرزنش واقع نمی شوم.

46.در کلاس آن طور که دلم می خواهد موفق نمی شوم.

47.می توانم یک تصمیم بگیرم و در آن پا برجا بمانم.

48.واقعا دلم نمی خواهد یک پسر / دختر باشم.

49.در روابط با دیگران راحت نیستم.

50.هرکز مرعوب نمی شوم.

51.غالبا از خودم شرم دارم.

52.دیگران غالبا برایم دردسر درست می کنند.

53.همیشه حقیقت را می گویم.

54.معلمانم به من می فهمانند که نتایجم رضایت بخش نیست.

55.به آنچه می تواند برایم اتفاق بیفتد اصلا اهمیت نمی دهم.

56.در آنچه که به عهده می گیرم به ندرت موفق می شوم.

57.هنگامی که مورد سرزنش قرار می گیرم دست و پایم را گم می کنم.

58.همیشه می دانم که به دیگران چه بگویم.

 

فتحی آشتیانی، علی. آزمون های روان شناختی – ارزشیابی شخصیت و سلامت روان. انتشارات بعثت. 1388

تذکر پایگاه روان سنجی: این تست و تست عزت نفس کوپر اسمیت برای مدرسه، تفاوتهایی در انشای گویه ها و ترتیب آنها دارد. به نظر می رسد که آن تست از جملات روان تری برخوردار است.

0

پرسشنامه ابراز وجود برای جوانان ASA

Adolescence Self-Assertiveness

در این چند صفحه به موقعیت هایی بر می خورید که ممکن است در گذشته با آن مواجه شده یا نشده باشید. می خواهیم بدانیم معمولا در هر موقعیت چه می کنید. لطفا دور پاسخی که در آن موقعیت انجام می دهید، دایره بکشید.

1. شما و بهترین دوستتان چهار بلیط برای مسابقه والیبال دارید. دوستان دیگر شما نیامده اندو برای هر کدام از شما یک بلیط اضافه گذاشته اند. بهترین دوست شما می گوید: اگر بلیط اضافه خود را به من بدهید، سعی می کنم آن ها را بفروشم، او هردو بلیط را می فروشد، اما پول شما را نمی دهد:

الف) کار دوستتان را قبول می کنید، برای این که فکر می کنید دوستتان با فروش بلیط ها این پول اضافه را به دست آورده است.

ب) به آرامی می گویید پولم را بده.

ج) به او می گویید تو کلک زده ای اگر پولم را ندهی، دوستیم را با تو قطع می کنم.

 

2.  مادرتان شما را برای خریدمواد غذایی به فروشگاه می فرستد، فروشگاه شلوغ است و شما با صبر و حوصله در صف می ایستید تا پول آن چه را که برداشته اید، به صندوق دار بدهید. مادرتان به شما گفته عجله نکنید. ناگهان خانمی که پشت سر شماست با چرخ خریدی که در دست دارد شما را فشار می دهد و می گوید، هی اجازه می دهید جلوتر از شما حساب کنم، من عجله دارم.

الف) از رفتار آن زن خوشتان نمی آید، ولی خودتان را آرام می کنید و می گویید، اشکال ندارد و به او اجازه عبور می دهید.

ب) چرخ زن را عقب می زنید و می گویید این طور اعصاب خودتان را خراب نکنید و از این که جای خودتان را به او بدهید، امتناع می ورزید.

ج) می گویید بله می بینم، من هم عجله دارم. لطفا در نوبت خودتان بایستید یا به صندوق دیگری بروید.

 

3. همکلاسی تان دروغ هایی پشت سرتان پخش کرده است. در نتیجه بیشتر دوستانتان از شما دوری می کنند و حرفهایی پشت سر شما می زنند. امروز ناگهان در بوفه مدرسه به همکلاسی خود برخورد می کنید:

الف) با او صحبت می کنید، وانمود می کنید که در مورد دروغ های او، چیزی نمی دانید.

ب) می گویید: خوب، خوب، من خوشحالم که آخرش گیرت آوردم. یک موضوع کوچکی هست که باید با تو تصفیه حساب کنم، دروغگو.

ج) می گویید: از دروغ هایی که پشت من پخش کردی ناراحتم و تعجب می کنم، چون فکر می کردم که دوست من هستیدو مایلم دلیل دروغ گفتنت را برایم توضیح دهید تا آن را حل و فصل کنم.

 

4. شما معمولا به دوستان خود کمک می کنید. یکی از دوستان شما بیش از دیگران تقاضای لطف و محبت دارد. در واقع فکر می کنید برخی از خواست های دوستتان غیر منطقی است و از شما سوء استفاده می کند، امروز مجددا این دوست از شما تقاضایی دارد.

الف) به تقاضای او پاسخ مثبت می دهید، زیرا دوستی به نظر شما با ارزش است.

ب) از او عذر خواهی می کنید و می گویید امروز بسیار مشغول هستید و نمی توانید به او کمک کنید.

ج) به دوستتان می گویید: اخیرا خیلی از من تقاضای کمک کرده ای که بعضی از آنها غیر منطقی بوده است، این بار نمی پذیرم. دوستی باید دوطرفه باشد.

 

5.  یکی از اعضای تیم بسکتبال مدرسه هستید. مربی به شما قول داده است که همه بچه ها شانس بازی کردن را دارند. تنها پنج دقیقه از بازی مانده است و مربی هنوز شما را به بازی راه نداده است.

الف) بلند می شوید، به طرف مربی می روید، فحش داده و از کوره به در می روید.

ب) روی نیمکت باقی می مانید و فکر می کنید که می توانید خیلی چیزها از تماشای بازی دیگران یاد بگیری.

ج) خودتان را به مربی می رسانید و به او یادآوری می کنید که هنوز بازی نکرده اید.

 

6. امروز ورقه امتحانی تصحیح شده تان را به شما برگردانده اند. پس از بحث با سایر همکلاسی ها، متوجه می شوید که به یکی از سوالاتی که پاسخ داده اید، نمره عادلانه داده نشده است. روز بعد آموزگارتان را در راهروی مدرسه با شما سلام و احوالپرسی می کند.

الف) می گویید: سلام، راستی فکر می کنم به یکی از پاسخ های من نمره عادلانه داده نشده است. ممکن است آن را باهم مرور کنیم؟

ب) می گویید: سلام، فکر می کنم شما نسبت به من رفتار غیر منصفانه ای داشته اید.

ج) فکر می کنید اکنون زمان مناسبی برای بحث با آموزگار در خصوص نمره نیست، لذا می گویید: سلام، و به راه خود ادامه می دهید.

 

7. یکی از همکلاسیهای شما به امتحان نرسیده است. در راه خانه از شما می خواهد پاسخ سوال های امتحانی را به او بدهید. می دانید که قرار است آموزگار همان سوالات را از افرادی که امتحان نداده اند، بپرسد. ضمنا از نظر شما این کار عادلانه نیست که دوستتان با دانستن جواب سوالات، نمره خوب بگیرد. در این موقعیت:

الف) از دادن ورقه به او امتناع می ورزید و می گویید ما دیگر دوست نیستیم.

ب) ورقه را به دوستتان نمی دهید و برای او توضیح می دهید که استفاده از این ورقه، کار درستی نیست.

ج) فکر می کنید نگهداشتن یک دوست خوب برای شما خیلی با ارزش است، لذا ورقه را به او می دهید.

 

8. آموزگار مورد علاقه تان از شما می خواهد که در یک تحقیق فوق برنامه، روزی دو ساعت با وی همکاری کنید. شما در درس او پیشرفت خوبی دارید، ولی در برخی از دروس دیگر ضعیف هستید و می ترسید که قبول نشوید.

الف) می گویید درباره اش فکر می کنم و بعد سعی می کنید تا زا آموزگار خود، دوری کنید.

ب) هرچند مایل به انجام دادن چنین کاری نیستید، ولی می دانید چنانچه امتناع کنید، آموزگارتان از شما ناراحت می شود، بنابراین قبول می کنید.

ج) می گویید: نه! و توضیح می دهید که دوست دارید کمک کنید، اما وقت سایر درس هایتان گرفته می شود.

 

9. برای صرف شام به خانه یکی از دوستانتان دعوت شده اید. وقتی پشت میز می نشینید، متوجه می شوید که همه غذا و سزیجات را که دوست ندارید، در بشقاب شما گذاشته اند. این نوع سبزی شما را قبلا بیمار نموده است. مادر دوستتان می گوید، قانون خانه ما این است که همه باید تمام غذای موجود در بشقاب خود را بخورند.

الف) نمی خواهید که خانواده دوستتان را خجالت زده کنید، بنابراین به خودتان فشار می آورید تا آن را بخورید.

ب) می گویید که این سبزی قبلا شما را بیمار نموده و فکر می کنید صحیح نیست که آن را بخورید.

ج) چیزی نمی گویید، اما برای نشان دادن ناراحتی خود آرام بر می خیزید، میز را ترک می کنید، و به خانه بر می گردید.

 

10. در صف خرید ذرت در سالن یک سینما، ایستاده اید. فیلم چند دقیقه دیگر شروع می شود و دوست ندارید شروع فیلم را از دست بدهید. بالاخره کنار صندوق می روید، جایی که یک خانم در حال حساب کردن است. مردی که پشت سر شماست داد می زند و می گوید که نوبت من است و خانم حسابدار [صندوق دار] اول با او حساب می کند.

الف) به سادگی می گویید: ببخشید من اول بودم و سعی می کنید ذرت را بخرید.

ب) به ان مرد می گویید: به اعصابتان مسلط شوید و سپس به آن خانم می گویید، جریان چیست که اول با او حساب می کند.

ج) ناراحت می شوید، اما صبر می کنید تا خانم حسابدار [صندوق دار] سفارش شما را حساب کند و تصمیم می گیرید که دیگر به آن سینما نروید.

 

11. یک اسباب بازی را از مغازه ای می خرید. وقتی آن را به خانه می برید و باز می کنید، می بینید قسمتهایی از آن ناقص است. به مغازه بر می گردید و می خواهید یا پولتان را پس بدهد یا اسباب بازی معیوب را عوض کند. وقتی باحسابدار [صندوق دار] صحبت می کنید، او می گوید؛ خیلی بد شد اما نمی تواند کاری انجام دهد.

الف) چیزی نمی گویید، مغازه را ترک می کنید و تصمیم می گیرید دیگر به آن معازه بر نگردید.

ب) نسبت به حسابدار [صندوق دار] عصبانی می شوید، اسباب بازی را به زمین می اندازید و بیرون می روید.

ج) می گویید: می دانم خیلی بد است، اما اصرار دارم این اسباب بازی یا عوض شود یا پولش را به من برگردانید.

 

12. آموزگارتان در کلاس با صدای بلند می گوید: پاسخ های شما به سوالات، شباهت زیادی با پاسخ های یکی از همکلاسی هایتان دارد. این دفعه گذشت می کنم، اما بار دیگر تکرار نشود. لکن شما از روی دست دیگران کپی نکرده ایدو می دانید قضاوت آموزگار در مورد تقلب شما، اشتباه بوده است.

الف) چیزی نمی گویید، کتاب خود را بر می داریدو شروع به خواندن می کنید، گویی که چیزی به شما گفته نشده است.

ب) می گویید: من تقلب نکردم و از این که این حرف را به من زده اید، خشمگین هستم.

ج) عصبانی می شوید و چیزی نمی گویید؛ به امید آن که بعدها بتوانید تلافی آن را بر سر آموزگار خود، در بیاورید.

 

13. با اتوبوس به شهر دیگری می روید. اتوبوس شلوغ است و شما در محلی که سیگار کشیدن ممنوع است، نشسته اید. فردی در کنارتان نشسته و مرتبا سیگار می کشد. شما احساس می کنید که حالتان در حال بهم خوردن است.

الف) هیچ کاری نمی کنید، با دود می جنگید و آرزو می کنید که راننده بیاید و به او اخطار دهد.

ب) با عصبانیت به او خیره می شوید و امیدوارید که او سریع پیام را دریافت نماید.

ج) به مرد می گویید: اگر سیگار کشیدنتان را تمام کنید ممنون می شوم، زیرا حالم را به هم می زند و شما می دانید که اینجا محل سیگار کشیدن نیست.

 

14. روز تعطیل است و به تازگی کارهای عادی روزمره تان را به پایان رسانده اید. حالا می خواهید بیرون بروید و با دوستانتان بازی کنید. ولی مادرتان می گوید که امروز بعد از ظهر خواهر کوچکتان را نگهداری کنید.

الف) می گویید: دوست دارم بیرون بروم و با دوستانم بازی کنم.

ب) نمی خواهید بچه داری کنید، ولی می گویید: چشم مادر.

ج) حرف مادرتان را نادیده می گیرید و از خانه بیرون می روید.

 

15. در خلال یک امتحان، دانش اموز دیگری که پشت سرتان نشسته است از شما یک دستمال کاغذی می خواهد. چون چند تا دستمال دارید، یکی را به عقب و برای او می فرستید. آموزگار شما را می بیند و به شما تهمت تقلب می زند.

الف) ناراحت می شوید، اما می گویید متاسفم و به امتحان خود ادامه می دهید.

ب) به آموزگار می گویید: شاگرد پشت سرتان یک دستمال کاغذی خواست و شما یک دستمال به او دادید.

ج) تشخیص می دهید که فقط دوستتان می تواند به شما کمک کند، به او نگاه می کنید و امیدوارید به جای شما حرف بزند.

 

16. بهترین دوستتان برای مدتی از شما پول قرض می گیرد و آن را به شما پس نمی دهد. امروز پولی ندارید و به 500 تومان برای خرید ناهارتان احتیاج دارید. از همان دوست این مبلغ را درخواست می کنید، ولی او امتناع می نماید.

الف) گرچه ناراحت می شوید؛ ولی چیزی نمی گویید و تصمیم می گیرید که دوستی خود را با او به هم بزنید.

ب) می گویید: جالب نیست که وقتی شما از من پول می خواهید، من به شما پول بدهم؟ خوب حالا فراموش کن که دیگر پولی از من بخواهی.

ج) می گویید: تا به حال پول زیادی به شما داده ام. خیلی ناراحت کننده است که نمی خواهید حتی یک بار هم که شده، این محبت را جبران کنید.

 

17. در صف فروشگاه ایستاده اید، مشتری جلوی شما حداقل پنج دقیقه است که در حال چانه زدن با صندوق دار است. تقریبا وقت عصرانه است و عجله دارید که به خانه بروید.

الف) چیزی نمی گویید و بدون خریداری آن وسیله، فروشگاه را ترک می کنید.

ب) حرف مشتری و حسابدار [صندوق دار] را قطع می کنید و می گویید: فکر نمی کنید که وقتش رسیده که خفه شوید؟

ج) می گویید: ببخشید من چند دقیقه است که اینجا معطل شده ام، بنابراین می خواهم زودتر کارم را انجام دهید.

 

18. امروز چهار شنبه است و باید دفترچه علوم خود را تا روز جمعه، تحویل بدهید. یکی از دوستانتان که در این درس ضعیف است،  از شما می خواهد که دفترچه تان را به او امانت بدهید. اما شما نیاز دارید که بیشتر روی آن کار کنید.

الف) به خاطر دوستی با او، دفترچه تان را به وی امانت می دهید، علی رغم این که می خواهیدبر روی آن بیشتر کار کنید.

ب) می گویید: نمی توانم آن را به شما بدهم، باید تا قبل از این که جمعه برسد، روی آن کار کنم.

ج) می گویید: بگذارید روی آن فکر کنم و سعی می کنید که از او کناره بگیرید؛ به این امید که مجددا از شما درخواست نکند.

 

19. با مقدار زیادی اسباب و وسایل در صف اتوبوس ایستاده اید. وقتی اتوبس می رسد، تقریبا پر است و از خوش شانسی شما، آخرین صندلی خالی است. وقتی صندلی خود را به قصد برداشتن بسته ترک می کنید، مسافر دیگری صندلی شما را می گیرد.

الف) نمی خواهید راجع به صندلی زیاد حرص بخورید، بنابراین چیزی نمی گویید و در راهرو می ایستید.

ب) می گویید: ببخشید این صندلی من است.

ج) با عصبانیت به او خیره می شوید؛ به این امیدکه او متوجه شود و صندلی تان را پس بدهد.

 

20. شما و همکلاسی تان تازه؛ کار تحقیق مدرسه خود را تمام کرده اید. اما بیشتر کار تحقیقی را شما انجام داده اید. آموزگار بسیار خوشحال است. خصوصا از شکل هایی که کشیده اید. او می پرسد کدام یک از شما شکل ها را کشیده است؟ قبل از آن که بخواهید پاسخی بدهید، همکلاسی شما ادعا می کنید که او این کار را انجام داده است.

الف) می گویید: حقیقت ندارد، من شکل ها را کشیده ام.

ب) چشم پوشی می کنید؛ زیرا دوست ندارید دوستتان را نزد آموزگار شرمنده کنید.

ج) به آموزگارتان می گویید: این یک دروغگو است و به دوستتان می گویید من دیگر در هیچ کار تحقیقی با شما کار نخواهم کرد.

 

21. آموزگارتان به شما گفته است که اخیرا در کلاس خوب کار کرده اید و نمره شما در مقایسه با نمره ای در آخرین امتحان (بین 14 تا 17)، بالاتر خواهد بود. او گفته بود که ممکن است "الف" (از 17 به بالا) بگیرید. امروز نمره خودتان را دریافت می کنید و با نا باوری متوجه می شوید که هنوز"ب" است.

[توضیح سایت: سیستم پنج قسمتی "الف"، "ب"، "ج"، "د" و "ه" در نظام ما رایج نیست. معادل آنها 17 و بالاتر، 14-17، 12-14، 10-12 و ردی است].

الف) از آموزگارتان می پرسید چرا نمره "ب" گرفته ام، شما که گفته بودید نمره ام بالاتر خواهد رفت؟

ب) این واقعیت را که "ب" گرفته اید می پذیرید؛ زیرا احساس می کنید ممکن است اخیرا باید کارهایی را انجام داده باشید که فکر آموزگار تغییر کرده است.

ج) چیزی به آموزگارتان نمی گویید، اما این حرف را که به شما دروغ گفته است، بین دوستانتان پخش می کنید.

 

22. توافق کرده اید که در نگهداری بچه های همسایه تان در منزل آنان، مبلغ معینی را دریافت کنید. اما شما از بچه هاخوشتان نمی آید؛ زیرا همیشه هنگام خوابیدن شما را اذیت می کنند. امشب از هر شب بد تر بودند. وقتی همسایه تان به خانه بر می گردد، به شما حق الزحمه ای کمتر از آن چه انتظار داشته اید، پرداخت می کند.

الف) چیزی نمی گویید؛ مبلغ پرداختی را می گیرید و مصمم می شوید هرگز برای او بچه داری نکنید.

ب) می گویید که شما قول داده اید در قبال نگهداری از بچه ها مبلغ بیشتری بپردازید، منصفانه نیست که این مبلغ را بپردازید.

ج) مبلغ پرداختی را می پذیرید؛ زیرا بهتر از هیچ است و با ناراحتی به خانه می روید.

 

23. با دوستانتان در محوطه پشتی، مشغول بازی والیبال هستید. یکی از آنها تصادفا شیشه پنجره همسایه را می شکند. هنگامی که همسایه به خانه باز می گردد، شما را صدا می زند و برای شکستن پنجره سرزنشتان می کند. همسایه تان می گوید: می دانم شما پنجره را شکسته اید. مواظب باشید که دفعه دیگر تکرار نشود.

الف) می گویید: این یک تصادف بود و شما این کار را نکردید.

ب) چیزی نمی گویید اما روز بعد عمدا یکی دیگر از پنجره های منزل او را می شکنید.

ج) برای این که دوستتان دچار مشکل نشود، سرزنش را می پذیرید و می گویید: بسیار خوب.

 

24. دوست مادرتان به خانه شما می آید و از شما می خواهد که پیامی را برای او ببرید. الان زمان درس شنای شماست و اگر این پیام را ببرید، دیر می شود. از آن بدتر، مادرتان هم از شما می خواهد [خواهد خواست] که این کار را برای دوستش انجام دهید.

الف) رسانیدن این پیام را نمی پذیرید و به دوست مادرتان می گویید، خودش این پیام را ببرد.

ب) چیزی نمی گویید و پیام را می برید، حتی اگر کلاس درستان دیر شود.

ج) به مادرتان و دوستش می گویید که کلاس شنا دارید و اگر پیام را ببرید، دیرتان می شود.

 

25. شما و دو نفر از دوستانتان گرسنه اید و به نزدیکترین ساندویچ فروشی می روید. دو همبرگر کامل و یک همبرگر بدون پیاز سفارش می دهید. شما از پیاز بدتان می آید. وقتی پیشخدمت ساندویچ ها را می آورد، هر سه همبرگر پیاز دارند.

الف) چیزی نمی گویید و پیازها را از روی همبرگر برمی دارید.

ب) پیشخدمت را صدا می زنید و می گویید: من همبرگر بدون پیاز می خواستم. از او می خواهید آن را ببرد و همبرگر بدون پیاز بیاورد.

ج) نسبت به پیش خدمت عصبانی می شوید و به او می گویید؛ آدم کودنی هستی، به تو گفته بودم همبرگر بدون پیاز می خواهم.

 

26. بهترین دوستتان از شما می خواهد انگشتری را که پدر و مادرتان به خاطر خوب درس خواندن تان در سال گذشته به شما داده اند، قرض بگیرد. شما این انگشتری را خیلی با ارزش می دانید و دوست ندارید به کسی قرض بدهید، حتی به بهترین دوستتان.

الف) می گویید: نه این انگشتری برای من خیلی با ارزش است آن را به هیچ کس نمی دهم.

ب) نمی خواهید دوستتان را برنجانید، لذا انگشتری را به وی قرض می دهید.

ج) می گویید: خیلی خوب، بگذار تا دوباره به آن فکر کنم و سعی می کنید که از دوستتان پرهیز کنید تا آن را ازشما نگیرد.

 

27. در کنار دریا هستید، آن جا خیلی شلوغ است؛ ولی شما جای مناسبی پیدا می کنید و حوله خود را آنجا می گذارید و به شنا کردن می پردازید. وقتی از دریا بر می گردید، می بینید شخصی حوله شما را کنار زده و دو نفر جای شما دراز کشیده اند.

الف) چیزی نمی گویید، حوله خود را بر می داریدو به دنبال جتی دیگری می روید.

ب) به آنان می گویید که من قبل از شما اینجا بوده ام و از آنها می خواهید که به جای دیگری بروند.

ج) چیزی نمی گویید و با عصبانیت به آنها خیره می شوید، به این امید که پیام شما را دریافت کنند و به جای دیگری بروند.

 

28. بعد از مدرسه برای خرید شیرینی به یک مغازه می روید. به محض این که از مغازه بیرون می روید،متوجه می شوید بقیه پول خرد خود را پس نگرفته اید. به مغازه بر می گردید و موضوع را به حسابدار [صندوق دار] می گویید، اما او باور نمی کند.

الف) به حسابدار [صندوق دار] می گویید؛ باید حرف مرا باور کنید، می دانم که مجبور نیستید بقیه پول مرا بدهید، ولی اگر این کار را بکنید ممنون می شوم.

ب) به حسابدار [صندوق دار] می گویید که دیگر به مغازه او مراجعه نمی کنیدو به دوستانتان هم خواهید گفت که از این فروشگاه خرید نکنند.

ج) موضوع را نادیده می گیرید و به خودتان می گویید که دفعه دیگر نباید چنین اتفاقی بیفتد.

 

29. والدین شما به تازگی یک کتاب جدید برایتان خریده اند. با افتخار آن را به خواهرتان نشان می دهید و او بلافاصله از شما می خواهد برای یک روز آن را به او قرض دهید. شما نمی خواهید که فعلا آن را به کسی قرض بدهید، برای این که خودتان هنوز فرصت مطالعه آن را پیدا نکرده اید. با این حال خواهرتان اصرار دارد که آن را از شما قرض بگیرد.

الف) به خواهرتان می گویید تا قبل از پیدا کردن فرصت مطلوب، نمی خواهید کتاب را به او بدهید.

ب) چیزی نمی گویید و کتاب را به او قرض می دهید، زیرا نمی خواهید خواهرتان برنجد.

ج) نسبت به خواهرتان عصبانی می شوید، زیرا می خواهد چیزی را از شما قرض کند که متعلق به شماست.

 

30. بعد از مدرسه با یکی از دوستانتان به بیمارستان می روید، زیرا یکی از دوستان شما مچ پایش در کلاس فیزیک در رفته است. برای شام دیر می رسید و پدرتان از شما توضیح می خواهد. حقیقت را به او می گویید، او شما را دروغگو خطاب می کند و می گوید بدون غذا به اتاقتان بروید.

الف) به اتاقتان می روید، زیرا فکر می کنید که این بهترین روش ایجاد صلح در خانواده است.

ب) مجددا واقعیت را به پدرتان می گویید و از او می خواهید که به بیمارستان و آموزگارتان تلفن بزند.

ج) به پدرتان می گویید به اندازه کافی حرف شنیده ام، من سزاوار این رفتار نیستم و به اتاقم نمی روم.

 

31. شما و دوستتان به خانه یکی از همکلاسی های خود می روید. شما آن همکلاسی را خوب نمی شناسید و نمی دانید که پدر و مادر او در منزل نیستند. وقتی مشغول تماشای تلویزیون هستید، همکلاسی تان به شما سیگار تعارف می کند. دوستتان قبول می کند و باهم سیگار می کشند. شما دوست ندارید سیگار بکشید، اما دوست و همکلاسی تان شما را مسخره می کنند و به شما می خندند.

الف) با جدیت و به سادگی می گویید، نه من نمی خواهم سیگار بکشم، اما تصور می کنم که شما دلتان می خواهد شوخی کنید.

ب) واقعا تمایلی ندارید، اما این کار را می کنید. زیرا نمی خواهید آنها به شما بخندند.

ج) چیزی نمی گویید، اما بلند می شوید، منزل را ترک می کنیدو دیگر به آنجا بر نمی گردید.

 

32. یکی از دوستان نزدیک شما کاندیدای کاپیتانی بسکتبال می شود. بازیکن دیگری که شما فکر می کنید کاپیتان بهتری برای تیم خواهد بودنیز کاندید می شود. شما باید با بلند کردن دست این رای گیری را انجام دهید، اگر دست خود را به نفع بازیکن دیگری بلند کنید، ممکن است که احساسات دوست خود را جریحه دار کنید.

الف) به نفع بازیکنی که اعتماد دارید کاپیتان بهتری خواهد بود، رای می دهید.

ب) چون نمی خواهید دوستتان ناراحت شود، بنابر این می گویید به جهنم، من در رای گیری شرکت نمی کنم.

ج) ناگهان به خاطر می آورید که باید کار دیگری را انجام دهید. بنابراین عذر خواهی می کنید و می گویید شما ادامه دهید و بدون من رای گیری کنید.

 

33. مشتاقانه منتظرید که بعد از مدرسه به منزل دوستتان بروید و به نوار موسیقی جدیدی گوش دهید. مادرتان هم به شما این اجازه را داده است. با عجله از مدرسه به منزل می روید، کتاب هایتان را می اندازید و می خواهیدخانه را ترک کنید. اما مادرتان می گوید می خواهم با جارو برقی، اتاق پذیرایی را جارو کنی، زیرا قرار است امشب میهمان داشته باشیم و من خیلی کار دارم.

الف) وانمود می کنید که حرفهای مادرتان را نشنیده اید و بیرون می روید.

ب) به مادرتان می گویید به من گفته بودید که می توانم بیرون بروم، منصفانه نیست که در آخرین لحظه از من بخواهید در منزل بمانم.

ج) به مادرتان می گویید: شما همیشه برنامه های مرا خراب می کنید و از درب خارج می شوید.

ساعتچی. محمود، کامکاری. کامبیز، عسکریان. مهناز. آزمونهای روان شناختی. نشر ویرایش. 1389

نظر پایگاه روان سنجی:

عنوان لاتین توسط پایگاه روان سنجی به منظور طبقه بندی اختیار شده است.

اگر چه موضوع ها زیباست، ذکر دو نکته لازم است. الف) به نظر می رسد جملات برای گروه سنی مورد نظر کمی دشوار باشد. ب) مانند همه تست ها، به شدت وابسته به فرهنگ است. و امانت داری در ترجمه، بیش از روایی آن مورد عنایت بوده است. برای مثال مورد 27

در چند جا کلمه " حسابدار" آمده، به نظر می رسد که کلمه " صندوق دار"  درست تر است. مواردی که در بین [] قرار دارد توسط این پایگاه افزوده شده است.

0

مبانی فلسفی منطق فازی
روش‌شناسی و روش‌های تحقیق
یک‌شنبه، 25 آذر 1386
گزارش نخستین نشست گروه جامعه‏شناسی روش‏شناسی
مبانی فلسفی منطق فازی
گروه علمی- تخصصی جامعه‌شناسی روش‌شناسی و روش‌های تحقیق از جمله گروه‌هایی است که در سال تحصیلی 87-1386 فعالیت خود را آغاز کرده است. از جمله اهداف این گروه که مدیریت آن را دکتر علی ساعی عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس به عهده دارد، تلاش در جهت روشن‏تر کردن منطق روش‏شناختی پژوهش‏های اجتماعی‏، افزایش دقت روش‏های داوری در علوم اجتماعی، ‏افزایش اعتبارمعرفتی و همچنین نهادینه کردن تکثرگراییمعرفت شناختی و روش‏شناختی در این حوزه علمی است. گروه روش‌شناسی در نخستین نشست خود، با دعوت از دکتر لطف‏الله نبوی استاد منطق و روش تحقیق دانشگاه تربیت مدرس موضوعی با عنوان "مبانی فلسفی منطق فازی" را به بحث گذاشت.
دکتر نبوی در آغاز سخنرانی خود در این جلسه، با بیان اینکه در بحث از مبانی فلسفی، عمدتاً به مبانی معرفت‌شناسی و روش‏شناسی می‌پردازد؛ گفت: مقوله تفکر دارای دو مقام ثبوت و اثبات است. وقتی به ثبوت تفکر اشاره می‏کنیم، منظور ریشه‏های تفکر، عمق و خلاقیتی است که در آن وجود دارد چرا که اگر تفکر ریشه‏های عمیقی نداشته باشد، طبعاً ماحصل چندانی هم نخواهد داشت اما علاوه بر این مسأله، تفکر باید در مقام اثبات نیز دقیق و منضبط باشد. یعنی با دقت ارائه و اظهار شده و به صورت منضبط تبیین شود. آشکار است که از تعامل، تبادل و توازن میان مقام ثبوت و اثبات در تفکر،‏ معرفت تشکیل می‏شود که هم باید عمیق و دقیق بوده و هم بر خلاقیت و انضباط مبتنی باشد.
وی افزود: با یک رویکرد اثباتی به تفکر، می‏توان گفت که تفکر مراحلی را در تاریخ پشت سر گذاشته است. در واقع، تفکر صوری از سال چهارصد قبل از میلاد آغاز شده و تا قرن نوزدهم ادامه داشته است و پس از آن، از نیمه قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیست و یکم ساحت دیگری در تفکر حاکم شده که نام آن را تفکر ریاضی می‏گذارند اما ما این تجربه را پشت سر گذاشتیم و اکنون وارد مرحله سومی شده‏ایم که من از آن با عنوان تفکر فازی تعبیر می‏کنم که می‏توان گفت به معنای دقیق کلمه، از سال 2000 به بعد مطرح شده و رونق یافته است.
نبوی خاطرنشان کرد: تفکر صوری دارای دو ویژگی است؛ صوری سازی و اصل موضوعی سازی. در واقع، در این تفکر، به معرفت به مثابه درختی نگاه می‏شود که اجزاء مختلفی دارد و تصور بر این است که ما باید در علوم مختلف، درخت معرفت را نشانده و پربار کنیم. این بدان معناست که در معرفت مورد نظر خود بتوانیم حدود و اصول آن را پیدا کنیم، ریشه‏های بحث را بیابیم و سپس به سمت شاخه و میوه‏ها یا همان نظریه‏ها برسیم.
وی سپس به بیان تاثیرات تفکر صوری بر علوم مختلف پرداخت و در این باره گفت: پایه‏ترین علم معرفت، منطق است که درخت آن توسط ارسطو در قرن چهارم قبل از میلاد کاشته شد. بعد از منطق نوبت به ریاضیات می‌رسد که با نظریات اقلیدس در همان قرن چهارم قبل از میلاد در کتاب مشهور اصول مطرح شده است. پس از این علوم، درخت معرفت فیزیک و فیزیک نظری توسط نیوتون کاشته شده و در ادامه، در فضای تفکر صوری، نوبت به فلسفه و متافیزیک می‌رسد که در آن بزرگانی مثل دکارت، اسپینوزا و لایب نیتز شناخته شده‌اند.
وی ادامه داد: شعار دکارت وضوح و تمایز بوده و او معتقد است که در فلسفه همه چیز باید وضوح داشته و متمایز با دیگر موارد باشد اما لایب نیتز که می‏توان گفت با او تقریباً فضای صوری به کار خود پایان داد، به معنای دقیق کلمه خواهان پایان بخشیدن به مشاجرات فلسفی و به جای آن، رونق بخشیدن به فرآیند محاسبه است. اولین نمادهای ریاضی در منطق نیز توسط لایب نیتز به میان آمده و به همین دلیل، او را پدر منطق جدید می‏نامند. بدین ترتیب، با لایب نیتز کم‌کم تفکر ریاضی آغاز و به تبع آن،‌ ساحت جدیدی خلق می‌شود.
نبوی با تاکید بر اینکه تفکر ریاضی علاوه بر صوری‏سازی و اصل موضوع سازی به نمادین سازی و محاسبات نیز توجه می‏کند؛ گفت: در واقع در فضای ریاضی،‌ همه چیز تحت تأثیر محاسبات ریاضیاتی، آن هم در فضای مجموعه‏ها قرار می‏گیرد. او همچنین یادآور شد که منطق ریاضی جدید بسیار دیر و با حدود 50 سال فاصله نسبت به کشورهای دیگر توسط دکتر مصاحب به ایران وارد شد.
دکتر نبوی در بخش دیگری از سخنان خود توضیح داد که در اواسط قرن نوزدهم و در حوزه تفکر صوری،‏ به صراحت ذکر می‏شد که انسان اقلیدسی خلق شده است اما حدود یک قرن بعد، با شکسته شدن آن فضا، این نتیجه حاصل شد که می‏توان هندسه‏های دیگری نیز داشت. ریاضیات نیز پس از منطق در ساحت تفکر ریاضی دچار تحول شده و البته در کنار آن و با کمک یکدیگر رشد کردند. پس از آن نیز به صورت معمول نوبت به فیزیک رسید و فیزیک انیشتین و ماکس پلانک، با غلبه بر اصول بی‏نقص نیوتنی در فضای تفکر ریاضی به رشد خود ادامه دادند. در ادامه نیز مانند مرحله پیشین نوبت به متافیزیک رسید که با هر سه معرفت قبلی نسبت داشت. در عین حال، علومی مانند علوم اجتماعی نیز از این فضا متأثر بودند که در این زمینه دکتر منوچهر راد در کتاب "درون فهمی" با الهام از دکتر مصاحب سعی کرد ردپای منطق ریاضی را در علوم اجتماعی پیدا کند.
استاد منطق دانشگاه تربیت مدرس همچنین تصریح کرد که با شکسته شدن منطق ارسطویی، هندسه اقلیدسی و فیزیک نیوتنی که زمانی تصور می‌شد تنها فضاهای حاکم بر جهان هستند، این موارد حذف نشدند بلکه به صورت تقریبی درآمدند.
وی در ادامه بحث خود، وارد ساحت سوم یا همان تفکر فازی شد و درباره آن گفت که در این فضا علاوه بر ویژگی‏های تفکر صوری و ریاضی، فازی نت هم اضافه شده و در پی آن، فضای جدیدی آرام آرام خلق شده و در شروع، پا به منطق گذاشته است. او توضیح داد که به تعبیری می‏توان گفت که دو منطق قبلی در فضایی دو ارزشی میان صفر و یک یا سیاه و سفید و یا صادق یا کاذب بوده‌اند اما دکتر لطفی‏زاده دانشمند ایرانی الاصلی که برای نخستین بار بحث از منطق فازی را به نوعی مطرح می‏کند، خواهان نگاه کردن به طیف‏های ارزش‏های میان این دو است. این بدان معناست که میان صفر و یک و سیاه و سفید طیف وسیعی از اعداد و رنگ‏ها وجود دارند که باید مورد توجه قرار گیرند و ما می‏توانیم با داشتن مجموعه فازی یا همین طیف‏ها، مفهوم اشتراک را مطرح کنیم.
به گفته لطف‌الله نبوی، منطق فازی طی چهل سال گذشته، در حوزه‏های مختلف کاربردهای بسیاری پیدا کرده که از جمله آنها، ریاضیات کاربردی، فناوری و مهندسی، مدیریت، اقتصاد و علوم اجتماعی را می‌توان نام برد و این در حالی است که این منطق جدید مخالفت‏های زیادی را هم با خود به همراه داشته است.
وی افزود: پذیرش منطق فازی برای برخی به منزله بی‏نظمی و آشوبی است که نظام سخت علمی را درهم ریخته و بی‏دقتی را حاکم می‏کند. در عین حال، بحث از عدم صحت و تمامیت نیز در انتقادات فضای منطق به چشم می‏خورد چنانچه برخی آن را در فضای کاربردی قابل پذیرش دانسته اما معتقدند در سیستم منطقی نمی‏توان آن را وارد کرد.
دکتر نبوی در پایان سخنان خود تصریح کرد: منطق فازی برای تبدیل شدن به یک سیستم، افق روشنی دارد و به همین دلیل، من سال 2000 میلادی را نقطه آغازی برای این منطق می‏دانم و معتقدم که در صورتی که منطق فازی به تمام معنا ساخته شود، حتی در ریاضیات نظری و علوم دیگر کاربرد نیز پیدا خواهد کرد. در عین حال باید توجه داشت که حتی در صورت ساخته شدن کامل این منطق و نفوذ آن به علوم مختلف نیز تردیدهای فلسفی بشر تا حد زیادی باقی مانده و همین امر سبب خواهد شد که منطق ریاضی همچنان جایگاه خود را حفظ کند.
وی همچنین خاطرنشان کرد که اگر قرار باشد در سطح نظر و نه عمل، منطق فازی حاکم شود؛ باید به این پرسش پاسخ جدی داد که آیا قواعد منطق فازی خود فازی‏اند و آیا می‏توان از فهم فازی و تفکر فازی سخن گفت. در پاسخ به این مسأله گفته می‏شود که منطق پایه‏ای‏ترین بنیادهای نظری بوده و تغییر در آن تبعات زیادی خواهد داشت و بدیهی است که در بررسی این موضوع که آیا فهم هم می‏تواند فازی باشد، وارد یک بحث فلسفی نسبتاً پیچیده می‏شویم که در آن می‌توان گفت که با درجه‏ای از فازی‏نت فهم درجات دیگر تا حدی امکان‌پذیر بوده و لازم نیست ثبات علی الاطلاق باشد تا بتوان آن را فهم کرد.
منبع: http://isa.org.ir/node/1120

0

در این پرسشنامه 40 سوال مطرح می شود که اکثر مردم در زندگی خود با آنها روبرو می شوند. به همه سوالها با صداقت کامل پاسخ دهید.

در مقابل هر سوال سه پاسخ و زیر هر پاسخ یک مربع وجود دارد. سوال را به دقت بخوانید و پاسخی را که با وضعیت شما بیشتر سازگاری دارد با علامت × در داخل مربع مشخص کنید. برای آشنایی، دو سوال نمونه ذکر شده است.

 

مثال اول: من قدم زدن را دوست دارم.

 

بلی

گاهی

خیر

مثال دوم: من ترجیح می دهم عصرها...

الف: باکسی گپ بزنم.

ب: به سینما بروم.

 

الف

؟

ب

تلاش کنید که کمتر از پاسخ وسط استفاده کنید.

به همه سوالها پاسخ دهید. برای هر سوال تنها یک پاسخ انتخاب کنید. پاسخ های شما محرمانه خواهد ماند.

وقت خود را به تردید و دو دلی نگذرانید. پس از آن که سوال را خواندید، بلافاصله بر اساس آن چه حالا فکر یا احساس می کنید، پاسخ دهید. نه بر اساس آن چه که هفته گذشته فکر می کردید و یا معمولاً فکر می کنید.

اکثر افراد در 5 دقیقه و تعداد کمی نیز در مدت 10 دقیقه به این سوالها پاسخ می دهند.

 

1- علاقه من به مردم یا سرگرمی ها خیلی زود عوض می شود.

 

درست

؟

غلط

2- حتی اگر اشخاص نظر خوبی به من نداشته باشند ، آرامش کامل خود را از دست نمی دهم.

 

درست

؟

غلط

3- قبل از اظهار نظر تأمل می کنم تا مطمئن شوم آنچه می گویم درست است.

 

درست

؟

غلط

4- تمایل دارم حسادت کنم .

 

گاهی

بندرت

هرگز

5- اگر قرار باشد زندگیم را دوباره از سر بگیرم :

الف: آن را به گونه ای متفاوت سازمان می دادم.

ب: دلم می خواست همین زندگی را داشته باشم.

 

الف

؟

ب

6- در همه مسایل با والدینم مشورت می کنم.

 

بله

؟

خیر

7- اگر پاسخ نه بشنوم ناراحت می شوم، حتی اگر بدانم آنچه می خواهم غیر ممکن است.

 

درست

؟

غلط

8- در صداقت افرادی که با من رفتاری دوستانه تر از حد انتظار دارند، تردید می کنم.

 

درست

؟

غلط

9- والدینم (یا کسانی که مرا بزرگ کرده اند) هر وقت دستور می دادند و می خواستند که من از آن ها اطاعت کنم:

الف: همیشه منطقی بودند.

ب: اغلب غیر منطقی بودند.

 

الف

؟

ب

10- به نظر می رسد که نیاز من به دوستان، بیشتر از نیاز آن ها به من است.

 

گاهی

بندرت

هرگز

11- مطمئن هستم که می توانم در مقابل یک مشکل ناگهانی مقاومت کنم.

 

بندرت

گاهی

اغلب

12- وقتی بچه بودم از تاریکی می ترسیدم.

 

اغلب

گاهی

هرگز

13- گاهی دیگران می گویند که من هیجان خود را به آسانی اعمال و گفتار نشان می دهم.

 

بله

؟

خیر

14- اگر مردم از محبت و مهربانی من سوء استفاده کنند:

الف: ناراحت می شوم و کینه به دل می گیرم.

ب: به زودی فراموش می کنم و می بخشم.

 

الف

؟

ب

15- انتقاد های مردم، بیشتر از آن چه به من کمک کنند، ناراحتم می کنند.

 

اغلب

گاهی

هرگز

16- برایم اتفاق می افتد که خیلی زود علیه مردم عصبانی می شوم.

 

بله

؟

خیر

17- درست مثل زمانی که چیزی را بخواهم و ندانم که چه می خواهم، احساس نگرانی می کنم.

 

بندرت

گاهی

اغلب

18- گاهی از خود می پرسم که آیا مردم واقعاً به آنچه می گویم علاقمندند؟

 

درست

؟

غلط

19- هرگز دچار احساس های نامعلوم مثل درد های مبهم، اختلالات هاضمه، شنیدن صدای قلب و غیره نشده ام.

 

درست

؟

غلط

20- در موقع بحث با برخی مردم، آن قدر ناراحت می شوم که به زحمت حرف می زنم.

 

گاهی

بندرت

هرگز

21- وقتی کاری انجام می دهم، بیشتر از دیگران انرژی صرف می کنم، چون با اضطراب کار می کنم.

 

درست

؟

غلط

22- شیوه ای به کار می برم که حواس پرتی نداشته باشم و جزئیات را فراموش نکنم.

 

درست

؟

غلط

23- موانع و دشواری ها هرچه باشد، همیشه پشتکار نشان می دهم و اولین هدفهای خود را دنبال می کنم.

 

بله

؟

خیر

24- در موقعیت های دشوار برانگیخته می شوم و راه خود را گم می کنم.

 

بله

؟

خیر

25- گاهی خواب های آشفته می بینم.

 

بله

؟

خیر

26- وقتی خود را در مقابل یک مشکل می بینم، همیشه احساس می کنم که به قدر کافی انرژی دارم.

 

بله

؟

خیر

27- گاهی احساس می کنم که به اجبار و بدون دلیل و قانع کننده ای باید چیزهایی بشمارم.

 

درست

؟

غلط

28- اکثر مردم ذهن عجیب و غریبی دارند، هر چند که دوست ندارند آن را قبول کنند.

 

درست

؟

غلط

29- وقتی در میان جمع مرتکب یک رفتار ناشیانه می شوم، می توانم آن را به زودی فراموش کنم.

 

بله

؟

خیر

30- احساس می کنم که بد اخلاق هستم و نمی خواهم کسی را ببینم:

الف: به مناسبت هایی

ب: اغلب

 

الف

؟

ب

31- وقتی کارها خوب پیش نمی رود، گریه ام می گیرد.

 

هرگز

بندرت

گاهی

32- حتی در میان جمع، گاهی احساس تنهایی و بی ارزشی می کنم.

 

بله

؟

خیر

33- نصف شب بیدار می شوم و به علت اشتغالات ذهنی، به دشواری می توانم دوباره بخوابم.

 

اغلب

گاهی

هرگز

34- دشواری ها هر چه باشد، معمولاً ظاهر امر را حفظ می کنم.

 

بله

؟

خیر

35- گاهی بدون علت احساس گناه یا احساس پشیمانی می کنم.

 

بله

؟

خیر

36- اعصاب من به قدری خراب است که برخی صداها، مثل صدای غرچ و غروچ کردن در، برایم غیر قابل تحمل می شود و ناراحتم می کند.

 

اغلب

گاهی

هرگز

37- اگر به علتی ناراحت شوم، معمولاً خیلی زود آرامش خود را باز می یابم.

 

بله

؟

خیر

38- وقتی به یاد یک کار دشوار می افتم که باید انجام دهم، معمولاً لرزه بر اندامم می افتد یا عرق می کنم.

 

بله

؟

خیر

39- وقتی می خواهم بخوابم، معمولاً خیلی زود به خواب می روم، در عرض چند دقیقه.

 

بله

؟

خیر

40- وقتی به چیزهایی فکر می کنم که قبلاً و به مدت خیلی کم به آنها علاقمند بودم، گاهی حالت اضطراب یا برانگیختگی بیش از حد به من دست می دهد.

 

بله

؟

خیر

0
قیاس نگرانی و بلاتکلیفی 47 ماده
هرکس، گهگاه احساس نگرانی می کند. در این آزمون عبارت هایی را می خوانید که به نگرانی مربوط می شوند. بر حسب اعداد زیر مشخص کنید که هر عبارت تاچه حد می تواند شما را توصیف کند.
5= کاملا این طور هستم      4= خیلی این طور هستم      3= تا حدی این طور هستم      2= کمی این طور هستم      1= اصلا این طور نیستم
1- وقتی نگران می شوم، احساس می کنم تنها کسی هستم که مشکل دارد.
2- نگرانی درباره چیزهایی که از اهمیت اندکی برخوردارند، به من کمک می کند تا حواسم از موضوعات عاطفی تری که نمی خواهم به آنها فکر کنم، پرت شود.
3- اگر نگران شوم، وضعیت بهتری خواهم داشت.
4- به این دلیل نگران می شوم که به نگرانی عادت کرده ام.
5- به این علت نگران می شوم که همیشه انتظار وقوع بدترین حالت را دارم.
6- به این علت نگران می شوم که اگر نگران نشوم و بدترین حالت اتفاق بیفتد، احساس گناه خواهم کرد.
7- با نگران شدن، سعی می کنم از همه چیز مراقبت کنم.
8- با نگران شدن، می توانم راه های بهتری برای انجام کارها بیابم.
9- برای این نگران می شوم که بیشتر مراقب خودم باشم.
10- اگر نگران نشوم و بدترین اتفاق بیفتد، تقصیر من خواهد بود.
11- درباره اتفاقات گذشته نگران می شوم تا از اشتباهاتم درس بگیرم.
12- وقتی نگران هستم، فکر می کنم زندگی برای دیگران خیلی آسان تر است.
13- نگران می شوم تا کنترل بیشتری روی زندگی خودم داشته باشم.
14- به این علت نگران می شوم که اگر بدترین حالت اتفاق بیفتد، بتوانم با آن مقابله کنم.
15- نگران می شوم تا از نا امیدی و سرخوردگی اجتناب کنم.
16- وقتی احساس نگرانی می کنم، با خودم می گویم که هر مساله ای راه حلی دارد.
17- آن قدر به خاطر چیزهای کوچک نگران می شوم که نمی توانم به چیزهای مهمتر فکر کنم.
18- با نگران شدن می توانم جلوی اتفاقات بد را بگیرم.
19- با این که می دانم این فکر درست نیست، اما احساس می کنم که نگرانی می تواند احتمال وقوع بدترین اتفاقات را کاهش دهد.
20- اگر کمتر نگران شوم، شانس کمتری برای یافتن بهترین راه حل خواهم داشت.
جملات زیر، نوع واکنش افراد را در برابر بلاتکلیفی های زندگی، توضیح می دهند. لطفا برحسب مقیاس 5 درجه ای قبل مشخص کنید که هر عبارت تا چه حدی می تواند شما را توصیف کند.
21- تردید و بلاتکلیفی مانع از آن می شود که من یک نظر قطعی داشته باشم.
22- بلاتکلیفی نشانه بی نظمی فرد است.
23- بلاتکلیفی زندگی را غیرقابل تحمل می کند.
24- خیلی بد ه که در زندگی هیچ جیز قطعی و تضمین شده نیست.
25- اگر ندانم فردا چه پیش خواهد آمد، ذهنم آرام نمی گیرد.
26- بلا تکلیفی مرا ناراحت، مضطرب و نگران می کند.
27- رویدادهای پیش بینی نشده، مرا بسیار ناراحت می کند.
28- اگر کلیه اطلاعاتی را که لازم دارم در اختیار نداشته باشم، سرخورده و درمانده می شوم.
29- بلاتکلیفی این امکان را به من می دهد که پیامدها را قبل از وقوع پیش بینی کنم و برای مقابله با آنها آماده شوم.
30- فرد باید همیشه گوش به زنگ باشد تا از اتفاقات غیر مترقبه جلوگیری کند.
31- حتی با وجود بهترین برنامه ریزی، یک رویداد غیرقابل پیش بینی کوچک می تواند همه چیز را خراب کند.
32- همین که موقع عمل کردن می رسد، بلاتکلیفی مرا فلج می کند.
33- نامطمئن بودن به این معنی است که من عالی نیستم.
34- وقتی بلاتکلیف هستم، نمی توانم به آینده نگاه کنم.
35- وقتی نامطمئن هستم، نمی توانم عملکرد خوبی داشته باشم.
36- به نظر می رسد که دیگران، برخلاف من، می دانند که زندگی خود را کجا می برند.
37- بلاتکلیفی مرا آسیب پذیر، ناخرسند و غمگین می کند.
38- همیشه می خواهم بدانم که در اینده چه اتفاقاتی برایم رخ می دهد.
39- از غافلگیر شدن متنفرم.
40- کوچکترین تردیدی مرا از عمل باز می دارد.
41- من باید بتوانم همه چیز را از پیش سازمان دهم و منظم کنم.
42- نامطمئن بودن نشانه فقدان اعتماد به نفس است.
43- فکر می کنم اطمینان دیگران در مورد آینده خودشان درست نیست.
44- بلاتکلیفی مانع از خواب راحت من می شود.
45- من باید از موقعیت های نامطمئن دوری کنم.
46- ابهام ها در زندگی مرا تحت فشار قرار می دهند.
47- نمی توانم درباره آینده ام بلاتکلیف بمانم.
ژندا، لوئیس. آزمون های شخصیت. ترجمه بشارت و حبیب نژاد. انتشارات آییژ،بهار 1388

0
مقیاس ترس از صمیمیت 35 ماده
تا چه حد قادر به ایجاد صمیمیت هستید.
دستورالعمل قسمت الف: فرض کنید با کسی رابطه نزدیک و رمانتیک برقرار کرده اید. به سوال های زیر طوری پاسخ دهید که گویی در آن موقعیت قرار گرفته اید . طبق مقیاس پنج درجه ای زیر به هر یک از سوال ها پاسخ دهید و مشخص کنید تا چه حد از آن ویژگی برخوردار هستید. توجه کنید که در هر جمله "...." نشان دهنده فردی است که شما با او رابطه نزدیک و رمانتیک دارید؟
5= کاملا این طور هستم      4= تا حد زیادی این طور هستم       3= در حد متوسط این طور هستم       2= کمی این طور هستم      1=اصلا این طور نیستم
1- نمی توانم راحت و اسوده چیزهایی را که در گذشته داشته ام و از آنها خجالت می کشم به "......." بگویم.
2- نمی توانم راحت و آسوده چیزهایی را که مرا عمیقا آزرده کرده اند با "......." در میان بگذارم.
3- در ابراز احساسات واقعی خود به "......." راحت خواهم بود.
4- وقتی "......." ناراحت باشد، می ترسم از او دلجویی کنم.
5- می ترسم که احساسات درونی خودم را با "......." در میان بگذارم.
6- به راحتی به "......." خواهم گفت که چقدر برایم مهم است.
7- با بودن در کنار "......."، احساس همبستگی کامل به من دست خواهد داد.
8- به راحتی در مورد مسائل مهم با "......." به بحث خواهم پرداخت.
9- تا حدی از این که تعهد دراز مدت نسبت به "......." داشته باشم، نگران خواهم بود.
10- تجربه های تلخ و شیرینم را به راحتی با "......." در میان خواهم گذاشت.
11- فکر می کنم در ابراز احساسات عمیق عاطفی خودم به "......." دستپاچه شوم.
12- بیان نظرات شخصی به "......." برایم دشوار خواهد بود.
13- در ابراز احساسات عمیق عاطفی خودم به "......." دستپاچه می شوم.
14- از این که ویژگی های نامطلوبم را با "......." در میان بگذارم نگران نخواهم شد.
15- اگر بخواهم روابط خود را با "......." نزدیک کنم، می ترسم صدمه ببینم.
16- به راحتی می توانم مسائل بسیار شخصی و خصوصی ام را توی دلم نگه دارم.
17- از این که بدون آمادگی قبلی با "......." روبرو شوم، دستپاچه و مضطرب نخواهم شد.
18- به راحتی چیزهایی را که برای دیگران بازگو نمی کنم، به "......." خواهم گفت.
19- عمیق ترین افکار و احساساتم را راحت با "......." در میان خواهم گذاشت.
20- اگر "......." بخواهد در مورد مسائل بسیار خصوصی با من صحبت کند، فکر می کنم خیلی راحت نباشم.
21- معایب و نقاط ضعف خودم را به راحتی با "......." در میان خواهم گذاشت.
22- از این که پیوند عاطفی نزدیک بین ما برقرار شود احساس خوبی خواهم داشت.
23- می ترسم افکار خصوصی ام را با "......." در میان بگذارم.
24- نگرانم که نکند رابطه نزدیک و صمیمی ام با "......." همیشگی نباشد.
25- به راحتی خواسته هایم را با "......." در میان خواهم گذاشت.
26- نگرانم که نکند "......." بیش از من روی رابطه دوستیمان سرمایه گذاری کند.
27- در داشتن ارتباطی صادقانه و ازاد با "......."، راحت خواهم بود.
28- گاهی اوقات حوصله شنیدن مشکلات شخصی "......." را ندارم.
29- از این که در کنار "......." کاملا خودم باشم، راحت خواهم بود.
30- از این که باهم باشیم و درباره اهداف شخصیمان صحبت کنیم، احساس خوبی خواهم داشت.
دستورالعمل قسمت ب: به عبارت های زیر بر حسب روابط گذشته تان پاسخ دهید. بر اساس مقیاس پنج درجه ای قسمت الف، مشخص کنید که هر عبارت تا چه حد با ویژگی های شما مطابقت دارد.
31- از فرصت های پیش آمده برای برقراری روابط صمیمی اجتناب کرده ام.
32- در روابطی که در گذشته داشته ام، احساسات خودم را پنهان کرده ام.
33- بعضی ها فکر می کنند که من از نزدیک شدن به آنها نگرانم.
34- بعضی ها فکر می کنند کسی نمی تواند به راحتی مرا بشناسد.
35- در روابط گذشته، کارهایی کرده ام که مانع از نزدیک شدن من به دیگران شوند.
ژندا، لوئیس. آزمون های شخصیت. ترجمه بشارت و حبیب نژاد. انتشارات آییژ،بهار 1388

0
مقیاس اضطراب وجودی
«لارنس گود» 32 ماده
هر یک از جمله های زیر را بخوانید، اگر جمله با آن چه احساس می کنید یا با آن چه باور دارید مطابقت کرد، پاسخ "صحیح " به آن بدهید، اما اگر با آن چه احساس می کنید یا باور دارید، مطابقت نکرد به آن پاسخ "غلط" بدهید.
1- اغلب این احساس را دارم که زندگیم خیلی معنا ندارد یا اصلا بی معناست.
2- در اکثر مواقع، نسبت به آن چه در اطراف من اتفاق می افتد، بی تفاوت می شوم.
3- زندگی را اغلب دست و پا گیر و مملو از مبارزه طلبی تصور می کنم.
4- اغلب احساس می کنم که کارهای من ارزش کمی دارند.
5- اغلب این احساس به من دست می دهد که من فقط زنده ام نه این که وافعا زندگی می کنم.
6- به طور کلی، معتقدم که بحث کردن با دیگران بی فایده است، زیرا واقعا نمی فهمند.
7- احساس می کنم که زندگی، بیشتر از دیگران امکانات در اختیار من می گذارد.
8- به نظر می رسد که فعالیت های روزانه من، تا اندازه ای، بی هدف هستند.
9- درکل وقتی به آینده می اندیشم، احساس افسردگی می کنم.
10- کاری را که واقعا دوست داشتم، هرگز از دست نداده ام.
11- آنچه احساس می کنم به نظر نمی رسد که برای دیگران معنا داشته باشد.
12- سیاست را نسبتا موضوع پوچی می دانم.
13- به نظر من، تلاش برای متقاعد کردن مردم بی فایده است.
14- اغلب این احساس را دارم که کمتر امیدوارم.
15- به نظر من زندگی معنا دارد.
16- ارزشی که دیگران برای امور قائل می شوند من هرگز قائل نمی شوم.
17- به طورکلی، احساس می کنم که هر اندازه هم تلاش بکنم به جایی نخواهم رسید.
18- بیشتر از دیگران معتقد هستم که زندگی معنا دارد.
19- به آن چه می خوانم یا مطالعه می کنیم، اغلب خیلی علاقه نشان نمی دهم.
20- در گذشته من چیزی وجود ندارد که زحمت یادآوری کردن را داشته باشد.
21- احساس می کنم که زندگی من برای دیگران خیلی اهمیت ندارد.
22- همیشه چیزی وجود دارد که واقعا دوست داشته باشم، آن را انجام می دهم.
23- احساس می کنم چیزهای کمی وجود دارد که ارزش دنبال کردن در بلند مدت را داشته باشد.
24- به نظر می رسد که زندگی من نسبتا بی معناست.
25- برای من دشوار است که واقعا چیزی را باور کنم.
26- تمام کسانی را که می شناسم، تقریبا زندگی پوچی دارند.
27- به طور کلی، آن چه انجام می دهم نسبتا بی معناست.
28- به طور کلی، نمی دانم برای چه خلق شده ام.
29- در زندگی هدف مهمی ندارم.
30- تا اندازه ای زیادی، خودم را در زندگی تنها احساس می کنم.
31- در وجود خود، احساس مسؤولیت نسبت به دیگران مشاهده نمی کنم.
32- به نظر خودم، آدم تولید کننده ای هستم.
ماخذ: گنجی، حمزه. ارزشیابی شخصیت. نشر ساوالان. 1380

0

تدریس خصوصی برای دوره های کارشناسی کارشناسی ارشد دکتری و دکتری تخصصی در حوزه های آمار و روش تحقیق و نرم افزارهای آماری و سنجشی.
کمک و مشاوره به آزمون سازی ساخت پرسشنامه و مشاوره برای طرح های پژوهشی و تدریس گروهی و فردی
توسط برگزیدگان دکتری سنجش و اندازه گیری با ارائه ی مدارک در زمان قرارداد.
تدریس به دانشجویان دانشگاههای مختلف در تمام مقاطع و اساتید محترم به صورت فردی و گروهی.