علم اعصاب در تلاقی با روانکاوی
فرونشانی و تجزیه، دو مکانیسم دفاعی روانکاوی، توسط عصب شناسی مدرن مورد مطالعه قرار می گیرند
هیتر برلین، کریستف کخ؛ آوریل 9002
چه مقدار از آنچه شما در زندگی روزمره به صورت هشیارانه تجربه می کنید تحت تاثیر فرایندهای ناهشیار و
ناآشکار است؟ این سوال یکی از بیشمار سواالتی است که فهم ما از خودمان را مشکل کرده است. ما
نمیدانیم که چطور تکانهها، امیال و انگیزههای هشیار، ناهشیار شده؛ یا برعکس اینکه چطور تکانهها، امیال و
انگیزههای ناهشیار به طور ناگهانی هشیار می شوند.
پیشرفتهای تکنولوژی نظیر fMRI دانشمندان را قادر ساخت تا مستقیما فعالیتهای مغزی را اندازهگیری
کنند. این توانایی منجر به احیا و مفهوم پردازی دوبارهی مفاهیم کلیدی روانکاوی بر اساس این ایده شد که
نیروهای درونی خارج از هشیاری بر رفتار ما تاثیر می گذارند. بر اساس نظریه روان پویشی، فرایندهای پویشی
ناهشیار به صورت دفاعی، تفکرات و تکانههای اضطراب برانگیز را در پاسخ به موقعیتهای ناسازگار از
هشیاری دور می کنند. این فرایندها که مانع ورود افکار ناخواستنی و نامطلوب به هشیاری می شود را
2، فرونشانی 1 مکانیسمهای دفاعی مینامند و شامل سرکوبی
3 و تجزیه
است.
فرونشانی یک شکل ارادی از سرکوب است که توسط زیگموند فروید در سال 2981 مطرح شد. این
مکانیسم فرایند هشیارانهی بیرون راندن افکار، احساسات، خیالپردازیها و امیال ناخواستنی و اضطراب
برانگیز از آگاهی است. فرونشانی نسبت به سرکوبی که فرایند ناهشیار راندن افکار، خاطرات و تکانههای
دردناک از هشیاری است، بیشتر توسط آزمایشهای کنترل شده قابل بررسی است.
اگر شما در سوگ یک عزیز یا در غم از هم پاشیدن یک رابطه باشید، ممکن است آگاهانه تصمیم بگیرید که
برای از سر گرفتن زندگیتان از تفکر در مورد این موقعیتها اجتناب کنید. در مثالی دیگر، ممکن است شما
مایل باشید که به رییستان آنچه را که در مورد او فکر می کنید و همچنین رفتار نامناسبش به او بگویید، اما
شما این فکر را فرو مینشانید چون به شغلتان نیاز دارید. در هر دو مورد، میل هشیار است اما توسط نیروی
اراده که از تصمیم منطقی برای اجتناب از عمل نشات می گیرد، خنثی می شود. اما این تکانه یا سائق ممکن
است خودش را به شیوههای دیگری نشان دهد: مثال شما ممکن است مدام در کنار رئیستان شروع به سرفه
کردن کنید، هرچند که بیمار نیستید؛ یا یک میل جنسی فرونشانده شده ممکن است در عبارات رکیک و
لغزشهای زبانی باز ظاهر شود. در کل، افکار، خاطرات و امیال "فراموش شده" می توانند بر رفتار، افکار و
4 احساسات هشیار ما اثر بگذارند و همچنین می توانند خودشان را به عنوان نشانهها
و یا حتی بیماریهای
روانی ابراز کنند.
اگرچه عدهای ادعا می کنند که فرونشانی یکی از افسانههای روانکاوانه است که فاقد پشتوانه علمی است،
دادههای fMRI خالف این را ثابت می کند. میشل سی. اندرسون، روانشناس دانشگاه اندروز اسکاتلند و
5 همکارانش آزمایشی را تحت عنوان "فکر کن- فکر نکن"
طراحی کردند تا مبنایی برای فرونشانی خاطرات
در مغز بیابند. آزمودنیها میبایست 89 جفت لغت)مثال امتحان- سوسک؛ یا بخار- قطار(را حفظ می کردند.
سپس درحالیکه زیر دستگاه اسکنر مغزی بودند به آنها یک لغت سرنخ)مثال امتحان(را نشان دادند و آن ها
باید دو تکلیف را انجام می دادند: یا باید لغت همتا)مثال سوسک(را بیاد میآوردند)موقعیت پاسخ(یا مانع
6 ورود آن به آگاهی می شدند)موقعیت فرونشانی(.
فرونشانی فعاالنه لغت همتا)موقعیت فرونشانی(منجر به
کاهش به یاد آوری آن لغت شد)در مقایسه با موقعیت پاسخ(. این نتیجه فقط یک فراموشی ساده که به
علت مرور زمان رخ می دهد نبود.
یافتههای تصویری که اندرسون و همکارانش جمع آوری کردند نشان داد برای فرونشانی لغات، قسمتهایی
از مغز آزمودنیها که در»کنترل اجرایی«نقش دارند، یعنی مناطقی از کرتکس پیشپیشانی، به کار میافتند
تا پردازش را در بخشهای مهمی از مغز که در ذخیره و بازیابی اطالعات نقش دارند، به ویژه هیپوکامپ،
متوقف کنند. این یافتهها بسیار ارزشمنداند زیرا مطالعات قبلی نشان داده بود که سطح فعالیت هیپوکامپ
متناسب با به یادآوری خاطرات است؛ هرچه فعالیت هیپوکامپ بیشتر شود، احتمال یادآوری افزایش مییابد.
یافتهی جالب توجه دیگر این بود که مغز زمانی که از بهیادآوری خاطرهای اجتناب می کند، فعال تر از زمانی
به عبارتی در یک تکلیف باید لغت همتا را بیاد آوردند)فکر کن(و در تکلیف دیگر پس از مشاهده لغت سرنخ، نباید به لغت همتا فکر کنند یا آن را به
زبان بیاورند)فکر نکن(. م
است که در حال یادآوری آن است. افراد خاطرات ناخوشایند را با اعمال تالشهای فعاالنه، درست به همان
شیوهای که فروید تصویر کرده بود فرو مینشانند؛ فرایندی که در سیستم عصبی قابل ردیابی است.
شواهد فرونشانی
پیوند فرونشانی یا مکانیسمهای مغزی کامال پذیرفته شده که درگیر در کنترل رفتاری هستند، این مفهوم را
از تخت روانکاوی بیرون کشیده و آن را در قلمرو فیزیکی مغز گسترده است. یک شکل متفاوت فرونشانی،
که به عنوان فرونشانی ادراکی-دیداری شناخته شده است وقتی اتفاق میافتد که یک شی یا قسمتی از آن
به صورت هشیارانه دیده نشود، حتی با وجود اینکه یک تصویر گویا و شفاف از آن وجود دارد. یک مورد
7 عمده شامل تصاویر دوپایا
است؛ مثال تصویر مکعب، تصویر گلدان- صورت یا تصویر اردک- خرگوش در
شکل زیر.
چشمها خطوط و اشکال یکسانی را می بینند، اما آنچه شما هشیارانه در ذهنتان می بینید از اردک به
خرگوش و از خرگوش به اردک تغییر می کند. وقتی تصویر اردک در ذهنتان به صورت هشیارانه دیده ]و
تثبیت[ شود، تصویر خرگوش»فرونشانده«می شود)و بر عکس(.
8 یک مثال دیگر، فرونشانی دیداری رقابت دوچشمی
است. در این حالت، دو تصویر متفاوت همزمان به هر
یک از چشمها ارائه می شود؛ برای مثال تصویر یک دختر خندان به چشم چپ و تصویر یک ماشین به چشم
راست شما داده می شود. این دو تصویر برای دستیابی به هشیاری رقابت می کنند و هر یک از آنها تنها برای
مدت کوتاهی دیگری را فرو مینشاند. برای چند ثانیه شما صورت دختر را می بینید، اما ناگهان قطعات
ماشین شروع به درخشیدن می کنند تا اینکه چهره دختر کم کم محو می شود و شما تنها ماشین را
می بینید. سپس چشمهای خندان دختر بار دیگر ماشین را کنار میزنند و به صحنه میآیند و این رقص بی
پایان همینطور ادامه مییابد.
بنابرین اگرچه هر دو چشم همیشه یک چیز را می بینند، اما ادراک هشیارانه شما از لحظهای به لحظهی
دیگر تغییر مییابد. ادراک دوپایا موقعیتی ایده آل برای ردیابی هشیاری در مغز انسان با استفاده از
تصویربرداری کارکردی مغز است. از آنجایی که چشمها در حالت بی حرکتی و پلک نزدن قرار گرفتند، این
رقص و تغییر دائمی تحت کنترل ارادی اندکی است. بنابرین، از نقطه نظر روانکاوی، شاید بهتر باشد این
فرایند را سرکوب ادراکی بنامیم تا فرونشانی ادراکی. حال باید پرسید که آیا مکانیسمهای نورونی پایه ایِ
فرونشانی و سرکوب ادراکی دیداری ارتباطی با فرونشانی و سرکوب روانکاوانه دارد؟
هیجانات مجزا
تجزیه یک موضوع بحث برانگیز دیگر است که در آن افکار، هیجانات، حسها و خاطرات از سایر بخشهای
روان جدا می شوند. تجزیه که ابتدا توسط روان پزشک فرانسوی، پیر ژانه معرفی شد، می تواند در افراد سالم
نیز اتفاق بیفتد؛ مثال هنگام رانندگی در آزادراه پس از یکی دو مایل مسافت طی شده چیزی به خاطر
نمیآورید چون به اطراف توجهی نداشتهاید، یا زمانی که غرق در یک فیلم و کتاب می شوید، یا مثال هنگامی
که به یک اتاق وارد می شوید اما فراموش می کنید که چرا به آن قدم گذاشتهاید.
9 حاالت شدیدتر تجزیه در اختالالت روانی مانند اختالل هویت تجزیه ای
)DID)قابل مشاهده است؛
اختاللی که قبال با نام اختالل هویت چندگانه شناخته می شد و دربردارنده ظهور دو یا چند شخصیت متمایز
است. این حاالت هویتی متمایز با پاسخهای عاطفی، افکار، خلق و تصویر خود ادراک شده متفاوتی مشخص
می شوند که به صورت مداوم و متناوب کنترل رفتار و هشیاری فرد را بر عهده می گیرند. اختالل هویت
تجزیهای در نتیجه چند پارگی هویت در نظر گرفته می شود و نه تکثر شخصیتهای متمایز. بنابرین نه تنها
8 binocular rivalry
9 dissociative identity disorder
بیماران بیش از یک هویت)چند خود متمایز(ندارند، بلکه آنها حتی فاقد یک هویتاند)یک خود چند
پاره(.
اختالل هویت تجزیهای اغلب با آسیبهای شدید و طوالنی مدت کودکی)مثل مورد غفلت یا سو استفاده
عاطفی و جنسی واقع شدن(مرتبطاند، و به عنوان راهی برای مقابله با موقعیتهایی که جذب آن در
خویشتن هشیار فرد دردناک و تهدیدکننده است ایجاد می شود. شخص به اصطالح»ذهن خودش را ترک
کرده است«تا از تجارب اضطراب برانگیزی که نمی توان به صورت جسمی از آنها اجتناب کرد فرار کند.
فرآیند تجزیه اجازه می دهد احساسها و خاطرههای آسیبزا به لحاظ روانشناختی از دیگر احساسها و
خاطره ها مجزا شوند تا فرد بتواند به فعالیت خود ادامه دهد، انگار که هیچ حادثهای اتفاق نیفتاده است. در
حالی که یک حالت ذهنی بیمار به تاریخچه خاطرات آسیب زا برای مثال تجاوز جنسی دسترسی دارد، یک
حالت ذهنی دیگر وی ادعا می کند که هیچ چیزی از این خاطره به یاد نمیآورد. این استفاده دفاعی فرایند
تجزیه، حتی مدتها بعد از اتمام تجربه آسیبزا ادامه مییابد.
مطالعات زیستی عصبی اختالل هویت تجزیهای از اعتبار این تشخیص بالینی حمایت می کنند و نشان
می دهند که یک مغز می تواند دو یا بیش از دو حالت خودآگاهی مجزا را تولید کند که در هر یک از این
حاالت، الگوهای منحصر به فرد دیدن، فکر کردن، رفتار کردن و به یاد آوردن قابل مشاهده است.
شاخصهای جسمانی مانند تغییر در میزان رسانایی الکترکی پوست)مرتبط با عرق کردن(، ضربان قلب،
میزان پاسخ به داروها، واکنشهای آلرژیک و حساسیت، و عملکرد غدد درون ریز، بسته به اینکه اکنون فرد
و همکارانش در دانشگاه گرونینگن 10 در کدام حالت ذهنی است، متفاوت است. برای مثال سیمون ریندرز
هلند، واکنشهای ذهنی)شامل واکنشهای عاطفی مثل ترس و واکنشهای حسی حرکتی مثل بی قراری(،
پاسخهای قلبی عروقی)شامل تعداد ضربان قلب، فشار خون، و تغییر در تعداد ضربان قلب(و الگوهای
تحریک مغزی 22 بیمار دارای اختالل هویت تجزیهای را ثبت کردند. در حالی که افراد ابتدا در یک حالت
ذهنی و بعد در حالت ذهنی دیگر بودند، داستانی در مورد زندگیشان را که هم مربوط به تجربه آسیبزا و
هم تجارب و خاطرات غیر آسیبزای آنها بود خواندند. این بیماران در حالت ذهنی خنثیشان، به داستان
آسیبزا طوری واکنش نشان می دادند که گویی یک خاطره خنثی است و ادعا می کردند که آن را به یاد
نمیآورند. اما همین افراد در حالت ذهنی آسیب دیده، واکنش شدید ذهنی و قلبی عروقی و همچنین الگوی
متفاوت تحریک مغزی به خاطرات آسیبزا نشان دادند و همچنین آن خاطره دردناک را به خاطر میآوردند.
بنابرین مشهود است که چند هویت متمایز می توانند در یک جمجمه زندگی کنند.
دیدن یا ندیدن
12 و الکس اولریچ 11 گاهی اوقات تفاوت بین شخصیتها به اندازه تفاوت بین روز و شب است. برونو والدووگل
روانشناس در مونیخ آلمان بیماری با اختالل تجزیهای را گزارش کردند که 13 روانکاو و هانس استراسبرگر
پس از حدود 21 سال تشخیص نابینایی، در طول رواندرمانی به تدریج بیناییاش را به دست آورد. چشمهای
این بیمار فی نفسه مشکلی نداشت و تستهای چشم پزشکی نیز این را ثابت می کردند، اما وی مدعی بود
که نمی تواند ببیند. در طول یک آزمایش که در اینجا مرور می کنیم، یک شخصیت بینایی نرمالی داشت، در
حالی که شخصیت جوانتر)که سریعا با صدا زدن نامش فراخوانده می شود(کور بود. اگر فعالیتهای
الکتریکی که توسط الکترودهای دستگاه الکتروانسفالوگرافی ثبت می شود نبود، این پدیده می توانست به
هیستری تعبیر شود. در حالت شخصیت بینا، در پاسخ به یک صفحه شطرنجی که مربعهایش هر ثانیه ده بار
رنگشان از سفید به سیاه و برعکس عوض می شد، EEG نشاندهنده امواج مغزی نرمال بود. اما در حالت
شخصیتی نابینا، فعالیتهای برانگیخته شده توسط بینایی کاهش یافت)توضیحات عکس زیر را مشاهده
کنید(. هیچ مکانیسم شناخته شدهای وجود ندارد که به فرد اجازه دهد مانع دیدن تصاویر با چشم باز شود.
این یافته داللت بر این دارد که مغز می تواند به سرعت در مراحل ابتدایی سیستم بینایی مداخله کرده و مانع
رسیدن اطالعات بینایی به قشر مخ فرد شود. حال چگونگی این کار چندان مشخص نیست.
آنچه در اختالل تجزیهای تغییر می کند نه میزان فعالیت قسمتهای خاصی از مغز، بلکه میزان فعالیت بین
این قسمتها است. انسجام و هماهنگی در عملکرد مناطق قشری و زیر قشری برای تجربه هشیارانه منسجم
و پیوسته ضروری است. شیوهای که مغز با سایر اجزا ارتباط دارد و همچنین شیوهای که قسمتهای مختلف
مغز با هم تعامل می کنند بسیار مهم است. تجزیه ممکن است از اختالل در ارتباطات و پیوندهای خاصی بین
مناطق مغزی سرچشمه گیرد. بنابرین، اختالالت تجزیهای ممکن است در نتیجه نقص در هماهنگی و
ما را شکل می دهد. 14 انسجام مدارهای نورونی توزیع شدهای باشد که خودآگاهی ذهنی
پیشرفتهای جدید در عصب شناسی و تکنولوژی، عصب- زیست شناسیِ ناهشیار پویشی را که توسط فروید،
ژانه و سایر نظریه پردازان پا به عرصه گذاشت، آشکار کرده است. در این مسیر، اکثر آنچه که در ابتدا تنها از
" مطرح شده بودند، تجدید نظر، تصحیح و گسترش یافت. یافتن روشهایی 15 راه "درمان از طریق گفتگو
جدید برای آزمایش تجربی فرایندهای ناهشیار پویشی مثل سرکوب، فرونشانی و تجزیه، اساس نورونی آنها
را در آینده به صورت کامل آشکار خواهد ساخت. این تالشها به بیماران برای گزینههای درمانی اثربخشتر
و به ما در درک بهتر هشیاریمان کمک خواهد کرد.
14 subjective self-awareness
15 talking cure
منابعی برای مطالعه بیشتر:
Neural Systems Underlying the Suppression of Unwanted Memories. michael c.
anderson et al. in Science, vol. 303, pages 232–235; January 9, 2004.
Psychobiological Characteristics of Dissociative Identity Disorder: A Symptom
Provocation Study. a.a.t. simone reinders et al. in Biological Psychiatry, vol. 60,
no. 7 ,pages 730–740; october 1, 2006
.
ترجمه: امید رضا قاسمی
- لینک منبع
تاریخ: پنجشنبه , 09 آذر 1402 (21:19)
- گزارش تخلف مطلب