تست شخصیت مینه سوتا فرم بلند MMPI2
پرسشنامه ای که در اختیار شماست، دارای تعدادی جمله است. با توجه به محتوای جمله ها پاسخ خود را در پاسخنامه وارد کنید.
الف: اگر جمله ای همیشه یا در اغلب مواقع در مورد شما درست است در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به آن جمله دایره " + " را پرکنید. (مانند الف در شکل زیر).
ب: اگر جمله ای همیشه یا در اغلب مواقع در مورد شما درست نیست در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به آن جمله دایره " – " را پر کنید (مانند ب در شکل زیر).
ج: اگر جمله ای به شما مربوط نمی شود و یا چیزی است که نمی توانید در مورد آن تصمیم بگیرید در پاسخنامه در مقابل شماره مربوط به ان جمله هیچ علامتی نگذارید (مانند ج در شکل زیر).
مثال:
الف:
Å
y
ب:
Å
y
ج:
Å
y
تذکرات:
الف – در این پرسشنامه جواب صحیح یا غلط وجود ندارد، بنابراین طبق نظر و احساس خود پاسخ دهید.
ب – اگر به جملاتی برخوردید که به نظرتان عجیب می آید نگران نشوید و توجه داشته باشید که بعضی از جملات مربوط به گروههای خاصی از افراد است.
ج – هنگام علامت گذاری دقت کنید که شماره جمله در پرسشنامه و پاسخنامه یکسان باشد.
د – از گذاشتن هرگونه علامتی بر روی پرسشنامه خودداری نمایید.
ه – سعی کنید در پاسخنامه در برابر همه جمله ها علامت بگذارید.
1- مجله های فنی را دوست دارم.
2- اشتهای خوبی دارم.
3- بیشتر صبحها سرحال و با نشاط از خواب بر می خیزم.
4- کار کتابداری را دوست دارم.
5- با کوچکترین صدایی از خواب بیدار می شوم.
6- پدرم مرد خوبی است، یا (اکر پدرتان مرده است) پدرم مرد خوبی بود.
7- خواندن بخش حوادث روزنامه ها را دوست دارم.
8- معمولا" حرارت دست و پایم در حد طبیعی است.
9- زندگی روزانه من پر ازچیزهایی است که برایم جالبند.
10- تقریبا" به اندازه سابق قادر به کار کردن هستم.
11- اغلب اوقات احساس می کنم چیزی گلویم را گرفته است.
12- از زندگی جنسی ام راضی هستم.
13- مردم باید سعی کنند خوابهای خود را تعبیرکرده وبه آنها عمل کنند.
14- از داستانهای پلیسی و اسرار آمیز خوشم می آید.
15- در محیط کارم فشار و ناراحتی زیادی احساس می کنم.
16- گاهی اوقات فکرهایم آنقدر بد هستند که نمی توانم درباره آنها با کسی حرف بزنم.
17- معتقدم که زندگی با من خوب رفتار نکرده است.
18- تهوع و استفراغ آزارم می دهد.
19- دوست دارم بفهمم دیگران درباره من چه فکر می کنند.
20- خیلی کم دچار یبوست می شوم.
21- گاهی اوقات خیلی دلم می خواهد از خانه فرار کنم.
22- فکر می کنم هیچکس مرا درک نمی کند.
23- گاهی اوقات طوری به گریه یا خنده می افتم که نمی توانم جلوی آن را بگیرم.
24- گاهی اوقات ارواح شیطانی مرا تسخیر می کنند.
25- دوست دارم یک خواننده باشم.
26- وقتی به دردسر می افتم، بهترین کار برایم این است که ساکت بمانم.
27- معتقدم که باید جواب بدی را با بدی داد.
28- هفته ای چند بار ناراحتی معده اذیتم می کند.
29- گاهی اوقات دلم میخواهد فحش بدهم.
30- هرچند شب یک بار خوابهای وحشتناک می بینم.
31- برایم مشکل است که حواسم را روی یک کار متمرکز کنم.
32- تجربه ها و احساسهای عجیب و غریب خاصی داشته ام.
33- خیلی کم نگران سلامتیم می شوم.
34- به خاطر رفتار جنسی ام هیچگاه به دردسر نیفتاده ام.
35- درگذشته گاهی چیزهایی دزدیده ام.
36- اغلب اوقات سرفه می کنم.
37- گاهی دلم میخواهد چیزهایی را بشکنم.
38- گاهی روزها، هفته ها، یا ماهها بوده که دست و دلم به کاری نمی رفته است.
39- خوابم نامنظم و آشفته است.
40- بیشتر اوقات سردرد کلافه ام می کند.
41- گاهی دروغ می گویم.
42- اگر دیگران سرم کلاه نگذاشته بودند، موفق تر بودم.
43- قدرت قضاوت من بهتر از گذشته است.
44- هفته ای یک یا چند بار، بدون هیچ علتی، ناگهان بدنم داغ می شود.
45- درحال حاضر وضع سلامتیم مثل بیشتر دوستانم خوب است.
46- معمولا" هنگام دیدن دوستان سابقم اظهار آشنایی نمی کنم، مگر این که آنها پیشقدم شوند.
47- تقریبا" هیچ وقت در قلب یا قفسه سینه ام دردی نداشته ام.
48- بیشتر به جای پرداختن به کارهایم خیالبافی می کنم.
49- من فردی بسیار اجتماعی هستم.
50- اغلب مجبور بوده ام از کسانی اطاعت کنم که به اندازه من نمی فهمیدند.
51- بعضی از مطالبی را که در مدرسه خوانده ام به خاطر ندارم.
52- من زندگی درستی نداشته ام.
53- اغلب در قسمتهایی از بدنم احساس سوزش، مورمور شدن، یا خواب رفتگی می کنم.
54- خانواده ام با شغلی که دارم، یا می خواهم انتخاب کنم موافق نیستند.
55- گاهی آن قدر روی چیزی پافشاری می کنم که دیگران تحمل خود را از دست می دهند.
56- کمتر از دیگران احساس خوشحالی می کنم.
57- معمولا" در پشت گردنم احساس درد می کنم.
58- فکر می کنم اغلب مردم برای جلب کمک و همدردی دیگران بدبختیهای خود را بزرگتر جلوه می دهند.
59- هرچند روز یک بار در قسمت بالای معده ام احساس ناراحتی می کنم.
60- وقتی با دیگران هستم شنیدن چیزهای خیلی عجیب آزارم می دهد.
61- من آدم مهمی هستم.
62- اغلب آرزو کرده ام کاش یک دختر بودم، یا (اگر دختر هستید) هرگز از این که یک دختر هستم متاسف نبوده ام.
63- آدم زود رنجی نیستم.
64- از خواندن داستانهای عاشقانه خوشم می آید.
65- اکثر اوقات احساس غمگینی می کنم.
66- اگر اکثر قوانین دور ریخته می شد، بهتر بود.
67- شعر را دوست دارم.
68- گاهی حیوانات را اذیت می کنم.
69- فکر می کنم از کاری مثل جنگلبانی خوشم بیاید.
70- در بحث با دیگران به آسانی شکست می خورم.
71- این روزها دارم از رسیدن به هدفهایم نا امید می شوم.
72- گاهی احساس می کنم روحم از بدنم جدا شده و به پرواز در می آید.
73- واقعا" اعتماد به نفس ندارم.
74- دوست دارم یک گل فروش باشم.
75- معمولا" احساس می کنم زندگی با ارزش است.
76- بیشتر مردم فقط با جر و بحث فراوان حقیقت را می پذیرند.
77- هر چند وقت یکبار، کار امروز را به فردا موکول می کنم.
78- بیشتر افرادی که مرا می شناسند، دوستم دارند.
79- اهمیتی نمی دهم که مورد تمسخر دیگران واقع شوم.
80- دوست دارم پرستار باشم.
81- بیشتر مردم برای این که پیشرفت کنند دروغ می گویند.
82- کارهای زیادی انجام می دهم که بعدا" از انجام آنها پشیمان می شوم. (من بیش از دیگران پشیمان می شوم.
83- خیلی کم با افراد خانواده ام دعوا می کنم.
84- یک یا چند بار به علت رفتار بد از مدرسه اخراج شده ام.
85- گاهی دلم می خواهد کارهای خطرناک و دلهره آور انجام دهم.
86- میهمانی ها و کارهایی را که پر از شادی و سروصدا است دوست دارم.
87- در زندگی مشکلاتی داشته ام که به دلیل پیچیدگی زیادشان قادر به تصمیم گیری درباره آنها نبوده ام.
88- معتقدم که زنها باید به اندازه مردها آزادی جنسی داشته باشند.
89- بیشترین گرفتاری و درگیری من با خودم است.
90- من پدرم را دوست دارم، (یا اگر پدرتان مرده است) من پدرم را دوست داشتم.
91- خیلی کم دچار کشیدگی یا پرش عضلات می شوم.
92- برایم مهم نیست که چه بر سرم بیاید.
93- گاهی اوقات، وقتی حالم خوب نیست، بد اخلاق می شوم.
94- اغلب اوقات احساس می کنم یک کار غلط یا بد انجام داده ام.
95- اغلب اوقات خوشحال هستم.
96- حیوانات، افراد، یا چیزهایی را در اطراف خود می بینم که دیگران نمی بینند.
97- اغلب اوقات احساس می کنم که بینی ام گرفته و سرم سنگین است.
98- بعضی ها آن قدر امر و نهی می کنند که حتی وقتی حق با آنها است، دلم می خواهد بر خلاف خواست آنها رفتار کنم.
99- کسی به من حقه زده است.
100- هیچ وقت کار خطرناکی را به خاطر مهیج بودن آن انجام نداده ام.
101- اغلب احساس می کنم نوار محکمی به دور سرم بسته شده است.
102- گاهی عصبانی می شوم.
103- اگر روی یک مسابقه یا بازی شرط بندی کنم، از آن بیشتر لذت می برم.
104- بیشتر مردم به این دلیل صداقت و درستی نشان می دهند که می ترسند گرفتار شوند.
105- گاهی در مدرسه به علت رفتار بدم پیش مدیر فرستاده شده ام.
106- حرف زدن من مثل همیشه است (یعنی، تندتر، آهسته تر، درهم و برهم یا گرفته تر از قبل نیست).
107- در خانه آداب غذا خوردن را بهتر رعایت می کنم، تا در بیرون ازخانه.
108- کسانی که قادر به سخت کارکردن باشند، شانس بیشتری برای موفقیت دارند.
109- فکر می کنم به اندازه اطرافیانم، با استعداد و زرنگ هستم.
110- اغلب مردم حاضرند حتی از راههای غیر عادلانه به منافع و مزایایی برسند.
111- معده ام خیلی ناراحتم می کند.
112- تئاتر و نمایش را دوست دارم.
113- می دانم چه کسی مسئول تمام مشکلاتم است.
114- گاهی وسایل شخصی دیگران، مثل کفش و دستکش به قدری توجهم را جلب می کند که دوست دارم به آنها دست بزنم یا آنها را بدزدم، حتی اگر بدردم نخورد.
115- دیدن خون باعث وحشت یا بهم خوردن حالم نمی شود.
116- اغلب اوقات زود رنج و بد اخلاق هستم، ولی علتش را نمی دانم.
117- هرگز استفراغ و سرفه همراه با خون نداشته ام.
118- نگران مریض شدن نیستم.
119- جمع آوری گلها یا پرورش گیاهان خانگی را دوست دارم.
120- معمولا" از آنچه به نظرم درست می رسد، به شدت دفاع می کنم.
121- هرگز به اعمال جنسی ناپسند دست نزده ام.
122- گاهی افکارم به قدری سریع بوده که نتوانسته ام آنها را بر زبان آورم.
123- اگر اطمینان داشتم که کسی متوجه نخواهد شد،بدون خریدن بلیط، وارد سینما می شدم.
124- اغلب وقتی کسی کار خوبی در حق من انجام می دهد، از خود می پرسم که از این کار چه هدفی داشته است.
125- معتقدم که زندگی خانوادگی من به خوبی زندگی اغلب کسانی است که می شناسم.
126- معتقدم که قانون باید با قاطعیت اجرا شود.
127- از انتقاد یا سرزنش به شدت می رنجم.
128- آشپزی را دوست دارم.
129- رفتار اطرافیانم تاثیر زیادی بر رفتار من دارد.
130- گاهی واقعا" احساس می کنم آدم بی مصرفی هستم.
131- در کودکی عضو گروهی از دوستانم بودم که سعی می کردند در تمام مشکلات به همدیگر وفادار باشند.
132- به زندگی پس از مرگ معتقدم.
133- دوست داشتم یک سرباز باشم.
134- گاهی دوست دارم با کسی دعوا و کتک کاری کنم.
135- اغلب به این دلیل که دیر تصمیم می گیرم، خیلی چیزها را از دست می دهم.
136- وقتی در حال انجام کار مهمی هستم، اگر کسی ازمن راهنمایی بخواهد یا مزاحمم شود، عصبانی می شوم.
137- زمانی خاطرات روزانه ام را می نوشتم.
138- معتقدم علیه من توطئه چینی می شود.
139- ترجیح می دهم در بازی برنده باشم تا بازنده.
140- اغلب شبها بدون این که افکار یا خیالاتی ناراحتم کند، به خواب می روم.
141- در طی چند سال گذشته، اکثر اوقات حالم خوب بوده است.
142- هرگز دچار غش یا تشنج نشده ام.
143- وزنم کم و زیاد نمی شود.
144- فکر می کنم کسانی مرا تعقیب می کنند.
145- احساس می کنم اغلب بی دلیل مجازات شده ام.
146- به آسانی به گریه می افتم.
147- چیزهایی را که می خوانم به خوبی گذشته نمی فهمم.
148- در طول زندگی، هرگز حالم بهتر از الان نبوده است.
149- گاهی احساس می کنم به بیماری خطرناکی مبتلا شده ام.
150- گاهی احساس می کنم که باید به خودم یا کس دیگری صدمه بزنم.
151- خوشم نمی آید قبول کنم کسی زیرکانه سرم را کلاه گذاشته است.
152- زود خسته نمی شوم.
153- دوست دارم برخی از افراد مهم را بشناسم، چون این کار باعث می شود احساس کنم مهم هستم.
154- وقتی از یک جای بلند به پایین نگاه می کنم، می ترسم.
155- اگر یکی از افراد خانواده ام با قانون درگیر شود، عصبی نمی شوم.
156- فقط مواقعی که به مسافرت یا گردش می روم، خوشحال هستم.
157- برایم مهم نیست که دیگران درباره ام چه فکر می کنند.
158- دوست ندارم در میهمانیها دست به شیرین کاری بزنم، حتی اگر دیگران نیز چیزی شبیه آن را انجام دهند.
159- هیچ وقت غش نکرده ام.
160- مدرسه را دوست داشتم.
161- خجالتی هستم، وهمیشه مجبورم کاری کنم که دیگران متوجه این موضوع نشوند.
162- کسی سعی می کند مرا مسموم کند.
163- ترس شدیدی از مارها ندارم.
164- هیچ وقت دچار سرگیجه نشده ام، یا خیلی کم سرگیجه داشته ام.
165- فکر می کنم که حافظه ام خوب است.
166- مسائل جنسی فکرم را آزار می دهد.
167- گفتگو با غریبه ها برایم مشکل است.
168- آشنایانم می گویند در مواقعی کارهایی می کنم که بعدا" نمی توانم آنها را به خاطر بیاورم.
169- وقتی خسته می شوم دوست دارم دست به کاری هیجان آور بزنم.
170- می ترسم عقلم را از دست بدهم.
171- با پول دادن به گداها مخالفم.
172- بارها متوجه شده ام که وقتی سرگرم انجام کاری هستم، دستم می لرزد.
173- می توانم مدتی طولانی مطالعه کنم، بدون این که چشمم خسته شود.
174- مطالعه و خواندن مطالبی در مورد کارم را دوست دارم.
175- بیشتر اوقات در تمام وجودم احساس ضعف می کنم.
176- خیلی کم دچار سردرد می شوم.
177- از دقت و مهارت دستهایم کاسته نشده است.
178- گاهی موقع دستپاچه شدن خیس عرق می شوم، و این موضوع خیلی ناراحتم می کند.
179- هنگام راه رفتن، در حفظ تعادلم مشکلی نداشته ام.
180- ذهنم خوب کار نمی کند.
181- من دچار تب یونجه یا حملات آسم نمی شوم.
182- اوقاتی برایم پیش آمده که در طی آن بر روی حرکات و صحبت کردنم کنترلی نداشتم، ولی از آنچه در اطرافم می گذشت، آگاه بودم.
183- برخی از افرادی را که می شناسم دوست ندارم.
184- خیلی کم خیالبافی می کنم.
185- کاش این قدر خجالتی نبودم.
186- از سر و کار داشتن با پول نمی ترسم.
187- اگر خبرنگار بودم، خیلی دوست داشتم که اخبار مربوط به تئاتر را گزارش کنم.
188- از بسیاری از بازیها و سرگرمیها لذت می برم.
189- از لاس زدن خوشم می آید.
190- اطرافیانم با من بیشتر مثل یک بچه رفتار می کنند تا یک فرد بالغ.
191- دوست دارم روزنامه نگار باشم.
192- مادرم زن خوبی است، یا (اگر مادرتان مرده است) مادرم زن خوبی بود.
193- هنگام قدم زدن خیلی دقت می کنم که پایم را روی شکافهای پیاده رو نگذارم.
194- هرگز جوشهایی بر روی پوستم نبوده که باعث نگرانیم شود.
195- در خانواده من، محبت و همکاری خیلی کمتر از خانواده های دیگر است.
196- دائما" نگران چیزی هستم.
197- فکر می کنم کار پیمان کاری ساختمان را دوست داشته باشم.
198- اغلب صداهایی می شنوم که نمی دانم از کجا می آیند.
199- من به علم علاقه مندم.
200- کمک خواستن از دوستان برایم مشکل نیست، حتی اگر نتوانم این لطف آنها را جبران کنم.
201- شکار کردن را خیلی دوست دارم.
202- رفقایم اغلب مورد پسند والدینم نبودند.
203- گاهی کمی پشت سر دیگران غیبت می کنم.
204- شنوایی من به خوبی اکثر افراد است.
205- برخی افراد خانواده ام عاداتی دارند که باعث رنجش و دلخوری من می شود.
206- بعضی وقتها احساس می کنم که خیلی آسان تصمیم می گیرم.
207- دوست دارم عضو چند انجمن یا باشگاه باشم.
208- تقریبا" هیچ وقت طپش قلب یا تنگی نفس نداشته ام.
209- صحبت درباره مسائل جنسی را دوست دارم.
210- دیدن جاهایی را که قبلا" ندیده ام دوست دارم.
211- وظیفه ای به من الهام شده است که تاکنون به دقت آن را دنبال کرده ام.
212- گاهی مانع کار کسانی شده ام که می خواسته اند آن کار را نه به خاطر اهمیتش، بلکه به خاطر پیروی از اصول انجام دهند.
213- زود عصبانی می شوم و زود هم آرام می گیرم.
214- خانواده ام تقریبا" هیچ تسلطی بر روی من نداشته اند.
215- خیلی غصه می خورم.
216- کسی سعی می کند چیزی را از من بدزدد.
217- تقریبا" تمام بستگانم مرا درک می کنند.
218- مواقعی بوده که آن قدر بی قرار بوده ام که نتوانسته ام یک جا بند شوم.
219- در عشق شکست خورده ام.
220- هیچ وقت نگران قیافه ام نیستم.
221- اغلب درباره چیزهایی خواب می بینم که نمی توان درباره آنها با کسی صحبت کرد.
222- تمام مسائل مهم درباره امور جنسی را باید به بچه ها یاد داد.
223- فکر می کنم عصبی تر از دیگران نیستم.
224- من دردی ندارم، و اگر هم داشته باشم، بسیار کم است.
225- کارها را طوری انجام می دهم که دیگران می توانند آن را سوء تعبیر کنند.
226- گاهی وقتها بدون هیچ دلیلی، یا حتی در شرایط نامناسب، احساس خوشی و هیجان زیادی می کنم.
227- کسانی را که دائما" به فکر پول یا مقام هستند، سرزنش نمی کنم.
228- اشخاصی هستند که سعی می کنند افکار و عقاید مرا بدزدند.
229- مواقعی پیش می آید که گویی مغزم خالی شده است، بطوری که فعالیتهایم متوقف شده، و از آنچه در اطرافم می گذرد آگاه نیستم.
230- با کسانی که می دانم کارشان اشتباه است، می توانم رفتار دوستانه ای داشته باشم.
231- دوست دارم بین جمعی از افرادی باشم که مرتب جوک گفته و شوخی می کنند.
232- گاهی در انتخابات به کسانی رای می دهم که آنها را اصلا" نمی شناسم.
233- شروع کردن هر کاری برایم مشکل است.
234- فکر می کنم که یک شخص محکوم هستم.
235- در مدرسه شاگرد ضعیفی بودم.
236- اگر هنر مند بودم دوست داشتم گلها را نقاشی کنم.
237- از این که چندان خوش قیافه نیستم، زیاد ناراحت نمی شوم.
238- حتی در هوای خنک زود عرق می کنم.
239- کاملا" اعتماد به نفس دارم.
240- گاهی نمی توانم از دزدی، یا بلند کردن چیزی از مغازه ها خودداری کنم.
241- بهتر است آدم به کسی اعتماد نکند.
242- هفته ای یک یا چند بار هیجان زده می شوم.
243- وقتی در جمع هستم، نمی توانم مطلب مناسبی برای گفتگو پیدا کنم.
244- معمولا" هر وقت دلم می گیرد، یک چیز مهیج می تواند مرا از آن حالت خارج کند.
245- وقتی خانه را ترک می کنم، در مورد قفل بودن درها و بسته بودن پنجره ها نگران نیستم.
246- معتقدم که گناهان من غیر قابل بخشش هستند.
247- یک یا چند قسمت پوستم بی حس است.
248- سوء استفاده از کسی را که خود اجازه چنین کاری را می دهد، بد نمی دانم.
249- بینایی من به خوبی سالهای گذشته است.
250- گاهی اوقات به قدری از زرنگی بعضی از جنایتکاران خوشم آمده که آرزو کرده ام گیر نیفتند.
251- اغلب احساس می کنم که غریبه ها به دیده انتقاد آمیز به من نگاه می کنند.
252- برای من مزه همه چیز یکسان است.
253- من هر روز، بیش از حد عادی آب می خورم.
254- بیشتر مردم به این علت با کسی دوست می شوند که ممکن است این دوستی برایشان مفید باشد.
255- به ندرت احساس کرده ام گوشهایم زنگ بزند یا وزوز کند.
256- گاهی اوقات از عزیزترین کسان خود هم متنفر می شوم.
257- اگر خبرنگار بودم دوست داشتم اخبار ورزشی را گزارش کنم.
258- من در طول روز می توانم بخوابم ولی شبها قادر به خواب نیستم.
259- مطمئنم که دیگران پشت سرم راجع به من صحبت می کنند.
260- گاهی به شوخیهای بی ادبانه می خندم.
261- در مقایسه با دوستانم ترسهای کمتری دارم.
262- وقتی در جمعی از من بخواهند بحثی را شروع کنم یا مطلبی را توضیح دهم، دستپاچه نمی شوم.
263- همیشه وقتی یک جنایتکار به وسیله دفاعیات یک وکیل زرنگ آزاد می شود، از قانون بیزار می شوم.
264- در مصرف مشروبات الکلی افراط کرده ام.
265- تا وقتی کسی با من حرف نزند با او صحبت نمی کنم.
266- هرگز گرفتاری قانونی نداشته ام.
267- اوقاتی بوده که در طی آن به طرز غیر عادی و بدون علت خاصی احساس خوشحالی می کردم.
268- افکار مربوط به امور جنسی آزارم می دهد.
269- وقتی چند نفر به دردسر می افتند، بهترین کار این است که داستانی درست کرده و همه به آن بچسبند.
270- دیدن آزار و اذیت حیوانات باعث ناراحتی من نمی شود.
271- فکر می کنم احساساتی تر از دیگران هستم.
272- هرگز در زندگی عروسک بازی را دوست نداشته ام.
273- اغلب اوقات زندگی برایم رنج آور است.
274- در مورد بعضی مسائل آن قدر حساسم که نمی توانم در موردشان صحبت کنم.
275- در مدرسه صحبت کردن در مقابل کلاس برایم خیلی مشکل بود.
276- من مادرم را دوست دارم، یا (اگر مادرتان مرده است)، من مادرم را دوست داشتم.
277- اکثر اوقات، حتی در کنار دیگران احساس تنهایی می کنم.
278- دیگران به قدر لازم با من تفاهم دارند.
279- از شرکت در بازیهایی که خوب بلد نیستم خودداری می کنم.
280- فکر می کنم می توانم مثل دیگران به آسانی دوست پیدا کنم.
281- دوست ندارم دیگران دور و برم باشند.
282- دیگران می گویند که من هنگام خواب راه می روم.
283- کسی که با سهل انگاری خود دیگران را به دزدیدن اموالش وسوسه می کند، به اندازه کسی که دزدی کرده، مقصر است.
284- فکر می کنم تقریبا" هرکسی برای این که به دردسر نیفتد، دروغ خواهد گفت.
285- من حساس تر از اغلب مردم هستم.
286- اغلب مردم باطنا" دوست ندارند که برای کمک به دیگران خود را به دردسر بیندازند.
287- بیشتر رویا هایم درباره مسائل جنسی است.
288- پدر و مادر و افراد خانواده ام بیش از حد از من ایراد می گیرند.
289- خیلی زود دستپاچه می شوم.
290- درباره پول و کار نگران هستم.
291- هیچ وقت عاشق کسی نبوده ام.
292- بعضی از کارهایی که افراد خانواده ام انجام داده اند، مرا به وحشت انداخته است.
293- تقریبا" هیچ وقت خواب نمی بینم.
294- بیشتر اوقات لکه های قرمزی روی گردنم پیدا می شود.
295- هرگز احساس فلجی یا ضعف غیر طبیعی، در هیچ یک عضلاتم نداشته ام.
296- گاهی بدون آن که سرما خورده باشم، صدایم در نمی آید یا تغییر می کند.
297- اغلب پدر و مادرم مرا به اطاعت وادار می کردند، حتی وقتی که من این کار آنها را غیر منطقی می دانستم.
298- گاهی بوهای ناجوری به مشامم می رسد.
299- نمی توانم ذهنم را روی یک موضوع متمرکز کنم.
300- من به دلایلی، نسبت به یک یا چند نفر از اعضای خانواده ام حسادت می کنم.
301- تقریبا" همیشه درباره کسی یا چیزی نگران هستم.
302- خیلی زود حوصله ام از دست دیگران سر می رود.
303- اغلب آرزو می کنم ای کاش مرده بودم.
304- گاهی آن قدر هیجان زده می شوم که خوابیدن برایم مشکل می گردد.
305- من بیشتر از سهم خود در زندگی نگرانی داشته ام.
306- برای هیچ کس چندان مهم نیست که چه بر سرمن می آید.
307- گاهی آن قدر خوب می شنوم که باعث ناراحتیم می شود.
308- هرچیزی را که به من می گویند بلافاصله فراموش می کنم.
309- معمولا" حتی در امور جزیی، مجبورم که قبل از اقدام صبر کرده و فکر کنم.
310- وقتی در خیابان آشنایانم را می بینم، برای اجتناب از روبرو شدن با آنها به طرف دیگر خیابان می روم.
311- اغلب احساس می کنم چیزهای دور و برم واقعی نیستند.
312- تنها قسمت جالب نشریات، بخش فکاهی آنهاست.
313- عادت دارم که چیزهای بی اهمیت (مانند درختها یا تیرهای چراغ برق) را بشمارم.
314- دشمنی ندارم که واقعا" بخواهد به من صدمه بزند.
315- با کسانی که دوستانه تر از حد معمول به نظر می رسند، با احتیاط رفتار می کنم.
316- افکار غیر عادی و عجیب وقریبی دارم.
317- دور شدن از خانه، حتی برای مسافرتهای کوتاه، مرا مضطرب و ناراحت می کند.
318- معمولا" انتظار دارم در کارهایی که انجام می دهم، موفق شوم.
319- هنگامی که تنها هستم، چیزهای عجیب و غریبی می شنوم.
320- گاهی از افراد یا چیزهایی می ترسم که می دانم صدمه ای به من نمی زنند.
321- از تنها وارد شدن به اتاقی که یک عده در آن مشغول صحبت هستند، احساس ترس و ناراحتی نمی کنم.
322- از به کار بردن چاقو یا هر چیز برنده و نوک تیز می ترسم.
323- گاهی از آزار رساندن به کسی که خیلی دوستش دارم، لذت می برم.
324- به آسانی می توانم دیگران را از خودم بترسانم، و گاهی برای شوخی این کار را می کنم.
325- برای من تمرکز حواس مشکلتر از دیگران است.
326- بارها اتفاق افتاده که از انجام کاری منصرف شده ام، زیرا توانایی انجام آن را در خود ندیده ام.
327- کلمات بد و خیلی زشتی به ذهنم خطور می کند و نمی توانم از شر آنها خلاص شوم.
328- گاهی افکار بی اهمیتی به ذهنم هجوم می آورند و تا چند روز مرا ناراحت می کنند.
329- تقریبا" هر روز چیزهایی اتفاق می افتد که مرا می ترساند.
330- گاهی سرشار از انرژی هستم.
331- معمولا" کارها را سخت می گیرم.
332- گاهی از آزار دیدن به وسیله کسی که دوستش دارم، لذت می برم.
333- مردم درباره من چیزهای زشت و توهین آمیزی می گویند.
334- در جاهای بسته احساس ناراحتی می کنم.
335- زیاد خود پسند نیستم.
336- کسی فکر و ذهن مرا کنترل می کند.
337- در میهمانیها بیشتر اوقات به جای این که داخل جمع شوم، ترجیح می دهم تنها یا فقط با یک نفر بنشینم.
338- بیشتر اوقات رفتار مردم برخلاف انتظار من است.
339- گاهی احساس کرده ام مشکلاتم آن قدر زیاد شده اند که نمی توانم بر آنها غلبه کنم.
340- دید و بازدید از آشنایان را دوست دارم.
341- گاهی ذهنم کند تر از حد معمول کار می کند.
342- در اتوبوس، قطار و غیره، اغلب با غریبه ها صحبت می کنم.
343- بچه ها را دوست دارم.
344- از شرط بندی روی چیزهای کوچک خوشم می آید.
345- اگر امکاناتی فراهم شود، می توانم کاری انجام دهم که برای مردم بسیار سودمند باشد.
346- اغلب به افراد به اصطلاح متخصصی برخورده ام، که به اندازه من کار بلد نبودند.
347- وقتی می شنوم یکی از آشنایانم به موفقیتی رسیده است، احساس شکست می کنم.
348- اغلب آرزو می کنم ای کاش بچه بودم.
349- خوش ترین ساعات زندگیم وقتی است که تنها باشم.
350- اگر به من فرصت دهند، رهبر خوبی برای مردم می شوم.
351- از شنیدن داستانها و جوکهای بی ادبانه خجالت می کشم.
352- معمولا" مردم بیش از آن چه به دیگران احترام می گذارند، توقع احترام دارند.
353- از میهمانیها فقط به این دلیل که با مردم هستم لذت می برم.
354- سعی می کنم داستانهای خوبی را به خاطر بسپارم تا بتوانم به دیگران بازگو کنم.
355- یک یا چند بار در زندگی احساس کرده ام فردی به وسیله هیپنوتیزم مرا وادار به انجام کارهایی کرده است
356- زمانی که مشغول انجام کاری هستم، نمی توانم حتی برای یک لحظه آن را کنار بگذارم.
357- اغلب در غیبت کردن و عیب جویی های اطرافیانم شرکت نمی کنم.
358- اغلب، دیگران نسبت به فکر های خوب من حسادت می کنند، فقط به این دلیل که این فکرها قبلا" به ذهن خود آنها نرسیده بود.
359- از شور و هیجان در یک جمع لذت می برم.
360- از ملاقات با آدمهای غریبه ناراحت نمی شوم.
361- کسی سعی دارد روی فکر من تاثیر بگذارد.
362- یادم می آید گاهی برای خلاص شدن از گرفتاری، خودم را به مریضی زده ام.
363- هنگامی که در جمع دوستان شاد و سر زنده هستم، نگرانیهایم بر طرف می شود.
364- هنگامی که کاری خوب پیش نمی رود، دلم می خواهد آن کار را فورا" کنار بگذارم.
365- دوست دارم دیگران بدانند من بر کارها مسلط هستم.
366- مواقعی بوده که به قدری سرشار از انرژی بوده ام که چند روزی نیاز به خواب نداشتم.
367- هر وقت امکان داشته باشد از حضور در میان جمعیت پرهیز می کنم.
368- از روبرو شدن با گرفتاری یا مشکل شانه خالی می کنم.
369- هنگامی که می خواهم کاری انجام دهم و دیگران می گویند که ارزش انجام دادن ندارد، آن را کنار می گذارم.
370- میهمانیها و اجتماعات را دوست دارم.
371- اغلب آرزو می کنم که ای کاش از جنس مخالف بودم.
372- زود عصبانی نمی شوم.
373- در گذشته کارهای زشتی انجام داده ام که هرگز درباره آنها با کسی صحبت نکرده ام.
374- اغلب مردم برای پیشرفت در زندگی، تا حدی از روشهای غیرعادلانه استفاده می کنند.
375- هنگامی که دیگران سوالات خصوصی ازمن می پرسند، عصبی می شوم.
376- فکر می کنم نمی توانم برای آینده ام برنامه ریزی کنم.
377- از خودم، با وضع و حالی که فعلا" دارم، راضی نیستم.
378- زمانی که خانواده دوستانم در مورد زندگیم مرا نصیحت می کنند، عصبانی می شوم.
379- در بچگی زیاد تنبیه بدنی شده ام.
380- هنگامی که دیگران از من تعریف می کنند، ناراحت می شوم.
381- دوست ندارم نظر دیگران را در مورد زندگی بشنوم.
382- اغلب، با افرادی که به من نزدیک هستند، اختلاف نظر جدی دارم.
383- وقتی که واقعا" کارها بد پیش می رود، می دانم که می توانم روی کمک خانواده ام حساب کنم.
384- در بچگی میهمان بازی را دوست داشتم.
385- از آتش نمی ترسم.
386- گاهی از سایرین دوری می کنم، چون می ترسم پیش آنها کاری بکنم یا حرفی بزنم که بعدا" پشیمان شوم
387- من گاهی مشروب می خورم، و فقط در این مواقع است که می توانم احساس واقعیم را بیان کنم.
388- خیلی کم دوره های غمگینی داشته ام.
389- اغلب می گویند که من آدم جوشی و تند خویی هستم.
390- از این که درگذشته بعضی حرفهایم ممکن است دیگران را رنجانده باشد، ناراحتم.
391- احساس می کنم نمی توانم همه چیزها را درباره خودم به کسی بگویم.
392- رعد و برق یکی از چیزهایی است که از آن می ترسم.
393- دوست دارم مردم را درباره کارهای بعدیم در حال حدس و گمان نگه دارم.
394- اغلب نقشه هایی که در گذشته کشیده ام، آن قدر پر اشکال بوده که مجبور شده ام از آنها صرف نظر کنم
395- از تنها ماندن در تاریکی می ترسم.
396- اغلب اوقات وقتی خواستم جلوی اشتباه کسی را بگیرم، نگران این بوده ام که مبادا فکر کند نیت بدی دارم.
397- طوفان مرا به وحشت می اندازد.
398- اغلب از دیگران راهنمایی می خواهم.
399- آینده هر فرد نا مطمئن تر از آن است که بتواند برای آن نقشه های جدی در نظر بگیرد.
400- اغلب اوقات حتی زمانی که همه چیز خوب پیش می رود، احساس می کنم هیچ چیز برایم مهم نیست.
401- از آب نمی ترسم.
402- اغلب برای تصمیم گیری در مورد کاری باید مدتهای طولانی روی آن فکر کنم.
403- وقتی خواسته ام به کسی خوبی کرده و کمکش کنم، اغلب در مورد نیت من دچار سوء تفاهم شده است.
404- مشکلی در بلعیدن ندارم.
405- معمولا" آرام هستم و به آسانی عصبانی نمی شوم.
406- مطمئنا" از ضربه زدن به مجرمین، به شیوه خودشان، لذت خواهم برد.
407- به دلیل گناهانی که مرتکب شده ام، سزاوار مجازات سختی هستم.
408- از شکستها چنان ناراحت می شوم که نمی توانم آنها را از ذهنم بیرون کنم.
409- از این که هنگام کار کردن کسی مرا نگاه کند ناراحت می شوم، حتی زمانی که می دانم می توانم آن کار را به خوبی انجام دهم.
410- اگر کسی در صف از من جلو بزند، آن قدر ناراحت می شوم که به او اعتراض می کنم.
411- گاهی فکر می کنم به درد هیچ کاری نمی خورم.
412- در دوران مدرسه، اغلب غیبت می کردم.
413- یک یا چند نفر از افراد خانواده ام، آدمهایی بسیار عصبی هستند.
414- گاهی مجبور شده ام با افراد گستاخ و مزاحم رفتار خشنی داشته باشم.
415- درباره بدبختیهای احتمالی آینده نگرانم.
416- عقاید سیاسی محکمی دارم.
417- دوست دارم در مسابقات اتومبیل رانی شرکت کنم.
418- استفاده از حقه های قانونی، به شرط آن که منجر به قانون شکنی نشود، اشکالی ندارد.
419- عده ای هستند که من از آنها آن قدرمتنفرم که وقتی گرفتاری برایشان پیش می آید، عمیقا" خوشحال می شوم.
420- انتظار کشیدن مرا عصبانی می کند.
421- اگر دیگران فکر کنند که من کاری را درست انجام نمی دهم، آن کار را کنار می گذارم.
422- کوچکتر که بودم، شیفته شور و هیجان بودم.
423- برای غلبه بر رقیب خود، حاضرم هر کاری بکنم.
424- از این که مردم در خیابان، فروشگاه، و... مرا نگاه کنند ناراحت می شوم.
425- مردی که در دوران کودکی از من نگهداری می کرد (مانند پدر یا ناپدری) نسبت به من خیلی سخت گیر بود.
426- لی لی و طناب بازی را دوست داشتم.
427- تا بحال هرگز یک شبح ندیده ام.
428- تاکنون چندین بار نظرم را درباره شغل دائمی خود تغییر داده ام.
429- هرگز بدون تجویز پزشک، دارو یا قرص خواب آور مصرف نمی کنم.
430- اغلب از این که بد اخلاق و زود رنج هستم تاسف می خورم.
431- در مدرسه همیشه نمره انضباطم بد بود.
432- من شیفته آتش هستم.
433- هنگامی که مجبور باشم، تنها آن قسمت از حقیقت را می گویم که برای خودم ضرری نداشته باشد.
434- اگر من با چند تن از دوستانم دچار گرفتاری می شدیم، و همه به یک اندازه مقصر بودیم، ترجیح می دادم که همه تقصیرها را خودم بر عهده بگیرم، اما دوستانم را لو ندهم.
435- اغلب اوقات از تاریکی می ترسم.
436- هنگامی که مردی زنی را ملاقات می کند، معمولا" به جنبه های جنسی زن فکر می کند.
437- معمولا" با افرادی که می خواهم آنها را راهنمایی یا اصلاح کنم، بسیار رک هستم.
438- از تصور وقوع یک زمین لرزه به وحشت می افتم.
439- بلافاصله یک نظر یا فکر خوب را صد در صد قبول می کنم.
440- معمولا" به جای راهنمایی خواستن از دیگران ترجیح می دهم خودم کارها را حل و فصل کنم.
441- از این که در محل در بسته و یا جایی شبیه انباری باشم، می ترسم.
442- باید قبول کنم که گاهی بی دلیل درباره چیزهایی واقعا" بی اهمیت نگران شده ام.
443- هرگز نظر بد یا احساس ترحم خودم را نسبت به دیگران پنهان نمی کنم، ولو آن که از من برنجد.
444- من آدم بسیار حساسی هستم.
445- غالبا" زیر دست کسانی کار کرده ام که کارها را طوری جور می کنند که امتیازها نصیب خودشان شود، اما بتوانند اشتباهات را به گردن زیر دستان خود بیاندازند.
446- چون آدم کمرویی هستم، گاهی دفاع از حقم برایم سخت است.
447- از دیدن زباله منزجر و یا وحشتزده می شوم.
448- در عالم رویا برای خود یک زندگی خیالی ساخته ام، که درباره آن با دیگران حرف نمی زنم.
449- بعضی از افراد خانواده ام تند خو هستند.
450- نمی توانم هیچ کاری را خوب انجام دهم.
451- از این که اغلب اوقات احساس تاسفم را بیش از آنچه واقعا" هست نشان می دهم، احساس گناه می کنم.
452- معمولا" قاطعانه از عقاید خودم دفاع می کنم.
453- از عنکبوت نمی ترسم.
454- به آینده امیدی ندارم.
455- اعضای خانواده و بستگان نزدیکم روابط خوبی با هم دارند.
456- دوست دارم لباسهای گران قیمت بپوشم.
457- حتی وقتی در مورد موضوعی تصمیم گرفته ام، دیگران می توانند نظرم را به آسانی تغییر دهند.
458- از دیدن بعضی حیوانات ناراحت می شوم.
459- می توانم به اندازه دیگران درد را تحمل کنم.
460- چندین بار من آخرین نفری بوده ام که از تلاش برای انجام کاری دست کشیده ام.
461- از این که دیگران مرا وادار به عجله کنند، عصبانی می شوم.
462- از موش نمی ترسم.
463- هفته ای چند بار احساس می کنم که گویی اتفاق خطرناکی در حال وقوع است.
464- اغلب اوقات احساس خستگی می کنم.
465- تعمیر کردن قفل درب را دوست دارم.
466- گاهی مطمئنم که دیگران می توانند افکارم را بخوانند.
467- دوست دارم مطالب علمی بخوانم.
468- از تنها بودن در یک مکان وسیع و سرباز می ترسم.
469- گاهی احساس می کنم که دارم متلاشی می شوم.
470- تعداد زیادی از مردم مرتکب رفتارهای جنسی ناپسند می شوند.
471- بارها در اواسط شب وحشت زده شده ام.
472- از این که فراموش کنم اشیاء را کجا گذاشته ام، بسیار ناراحت می شوم.
473- کسی که در بچگی بیش از همه به او دلبسته بودم و بیشتر از هرکس دیگری او را تحسین می کردم، یک زن بود (مادر، خواهر، عمه، یا زن دیگری)
474- داستانهای ماجراجویانه را بیشتر از داستانهای عشقی دوست دارم.
475- اغلب گیج شده و فراموش می کنم که چه می خواستم بگویم.
476- من آدم بسیار دست و پا چلفتی هستم.
477- انجام ورزشهای خشن (مثل بوکس) را واقعا" دوست دارم.
478- از همه اعضاء خانواده ام متنفرم.
479- بعضی ها فکر می کنند که شناختن من مشکل است.
480- بیشتر اوقات فراغتم را به تنهایی می گذرانم.
481- وقتی دیگران کاری می کنند که باعث خشم من می شود، نارضایتی خودم را نسبت به کارشان بیان می کنم.
482- معمولا" تصمیم گیری برایم سخت است.
483- مردم مرا آدم جذابی نمی دانند.
484- مردم با من خیلی مهربان نیستند.
485- اغلب احساس می کنم که به خوبی دیگران نیستم.
486- من خیلی لجوج هستم.
487- مصرف حشیش برایم لذت بخش بوده است.
488- بیماری روانی نشانه ضعف فرد است.
489- من گرفتار مواد مخدر یا الکل هستم.
490- ارواح یا اشیاء می توانند مردم را در جهت خوب یا بد تحت تاثیر قرار دهند.
491- وقتی مجبورم تصمیمات مهمی بگیرم، احساس در ماندگی می کنم.
492- همیشه سعی می کنم خوشحال باشم، حتی زمانی که دیگران ناراحت هستند یا ایراد می گیرند.
493- هنگامی که با مشکلی مواجه می شوم، در میان گذاشتن آن با دیگران کمکم می کند.
494- به اهداف اصلی خود در زندگی رسیده ام.
495- معتقدم که مردم باید مشکلات شخصیشان را برای خود نگه دارند.
496- این روزها احساس فشار یا استرس زیادی نمی کنم.
497- فکر این که تغییراتی در زندگیم بدهم، ناراحتم می کند.
498- بزرگترین مشکل من ناشی از رفتار یکی از نزدیکترین کسانم است.
499- از رفتن به دکتر متنفرم ‚ حتی موقعی که مریض هستم.
500- با این که از زندگیم راضی نیستم، اما در این مورد کاری از دستم بر نمی آید.
501- برای کاهش مشکلات و نگرانیها، صحبت کردن با دیگران مفید تر از دارو خوردن است.
502- من عادتهای واقعا" مضری دارم.
503- مواقعی که مشکلاتی پیش می آید، ترجیح می دهم ترجیح می دهم، که دیگران به حل آن بپردازند.
504- معایبی دارم که نمی توانم آنها را از بین ببرم.
505- کارهای روزمره زندگی آن قدر حالم را به هم می زند که دلم می خواهد همه آنها را رها کنم.
506- تازگیها به فکر خودکشی افتاده ام.
507- هنگامی که دیگران مزاحم کارم می شوند، اغلب بسیار بد اخلاق می شوم.
508- اغلب احساس می کنم که می توانم فکر دیگران را بخوانم.
509- در مواقعی که مجبورم تصمیمات مهمی بگیرم،عصبانی می شوم.
510- دیگران می گویند که من خیلی تند غذا می خورم.
511- هفته ای یک بار یا بیشتر مست یا نشئه می شوم.
512- کسی یا چیز پر ارزشی را از دست داده ام که هرگز آن را فراموش نخواهم کرد.
513- گاهی آن قدر خشمگین و ناراحت می شوم که حال خودم را نمی فهمم.
514- قبول نکردن کاری که دیگران از من می خواهند برایم مشکل است.
515- خوشترین اوقات من زمانی است که تنها هستم.
516- زندگیم پوچ و بی معنی است.
517- نمی توانم در شغلی برای مدت طولانی بمانم.
518- در زندگی اشتباهات زیادی داشته ام.
519- از این که در برابر دیگران زیاد تسلیم می شوم، ناراحتم.
520- تازگیها درباره خودکشی زیاد فکر می کنم.
521- تصمیم گیری به جای دیگران و تعیین شغل برای آنها را دوست دارم.
522- حتی اگر خانواده ام نباشد، می دانم که همیشه کسی از من مراقبت خواهد کرد.
523- از ایستادن در صف جاهایی مثل سینما، رستوران، مکانهای ورزشی، و... متنفرم.
524- من سعی کرده ام خود را بکشم، اما هیچ کس این موضوع را نمی داند.
525- همه چیز در اطرافم بسیار سریع می گذرد.
526- می دانم که سربار دیگران هستم.
527- بعد از یک روز بد، معمولا" به مشروب نیاز دارم.
528- بیشتر مشکلات من از بد شانسی است.
529- گاهی به نظر می رسد که نمی توانم حرف زدنم را قطع کنم.
530- گاهی بدون این که علتش را بدانم، عمدا" خودم را زخمی می کنم.
531- من ساعتهای طولانی کار می کنم، حتی اگر شغلم ایجاب نکند.
532- معمولا" پس از این که خوب گریه می کنم، احساس می کنم که حالم بهتر شده است.
533- فراموش می کنم که چیزها را کجا می گذارم.
534- اگر می توانستم دوباره زندگی کنم، تغییر زیادی در آن نمی دادم.
535- اگر افرادی که به آنها اعتماد کرده ام کارهایشان را سر وقت انجام ندهند، بسیار کج خلق می شوم.
536- به دنبال هر ناراحتی، سردرد می گیرم.
537- از انجام دادن معامله ای که در آن به طرف مقابل کلک بزنم، خوشم می آید.
538- اغلب مردها هرچند وقت یک بار به همسرشان خیانت می کنند.
539- اخیرا" نسبت به حل مشکلاتم بی علاقه شده ام.
540- یک بار به دنبال مشروب خوردن، عصبانی شده و ظروف و اثاثیه را شکسته ام.
541- اگر برای انجام کاری محدودیت زمانی داشته باشم، آن را بهتر انجام می دهم.
542- یک بار به قدری از دست کسانی عصبانی شده ام که احساس کرده ام دارم منفجر می شوم.
543- گاهی افکار وحشتناکی در مورد خانواده ام به ذهنم می آید.
544- دیگران می گویند که من به مشروب معتاد هستم، اما خودم موافق نیستم.
545- برای انجام کارهایم همیشه وقت کم می آورم.
546- این روزها دائما" به مرگ و زندگی پس از آن فکر می کنم.
547- بیشتر اوقات چیزهایی را هم که ممکن است هرگز به درد نخورد، نگه می دارم.
548- گاهی آن قدر عصبانی شده ام که در حین دعوا به کسی صدمه زده ام.
549- اخیرا" احساس می کنم در هر کاری که انجام می دهم مورد آزمایش قرار می گیرم.
550- در حال حاضر ارتباط زیادی با بستگانم ندارم.
551- گاهی به نظرم می رسد افکارم را که با صدای بلند بیان می شوند، می شنوم.
552- هنگامی که غمگین هستم، معمولا" با دیدار دوستانم ناراحتیم از بین می رود.
553- به نظر می رسد هرچه که الان برایم رخ می دهد، قبلا" نیز برایم رخ داده است.
554- هر وقت زندگی برایم سخت می شود، جز تسلیم چاره ای نمی بینم.
555- حتی در خانه خودم، به تنهایی نمی توانم به یک اتاق تاریک بروم.
556- فکر پول و درآمد ذهنم را خیلی به خود مشغول کرده است.
557- مرد باید رییس خانواده باشد.
558- فقط در خانه خودم احساس آرامش می کنم.
559- افرادی که با آنها کار می کنم، مشکلات مرا درک نمی کنند.
560- از درآمدم راضی هستم.
561- معمولا" برای انجام کارهایم انرژی کافی دارم.
562- تعریف و تمجید دیگران از من، ناراحتم می کند.
563- در اغلب ازدواجها، یک یا هر دو طرف ناخشنودند.
564- تقریبا" هیچ وقت کنترل خود را از دست نمی دهم.
565- این روزها به خاطر سپردن گفته های دیگران برایم مشکل است.
566- غمگینی یا ناراحتیم به کارم لطمه می زند.
567- بیشتر زوجهای متاهل نسبت به هم علاقه زیادی نشان نمی دهند.
- ادامه مطلب
تاریخ: جمعه , 01 دی 1402 (12:19)
- گزارش تخلف مطلب